دوشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۲۷

نظم آشوب ایران: چگونه جمهوری اسلامی در حال بازسازی خاورمیانه است

  :اندیشکده
:نویسنده
رصدخونه اندیشکده ها  :رصدگر
لینک منبع اصلی

نظم و آشوب ایران: چگونه جمهوری اسلامی در حال بازسازی خاورمیانه است

جنگ اسرائیل و حماس ( و احتمال اینکه آتش جنگ آن گسترده تر یا حتی به مرز انفجار برسد وجود دارد) تلاش قاطعانه سه رئیس جمهور ایالات متحده را برای تجمیع منابع آمریکایی و تمرکز بر خاورمیانه از بین برده است. بلافاصله پس از حمله حماس در 7 اکتبر، جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده به سرعت برای حمایت از رژیم اسرائیل، متحد راهبردی آمریکا، و جلوگیری از گسترش تنش‌ها و درگیری‌ها  اقدام کرد. اما از زمان نگارش این گزارش، این جنگ به یک بن بست جهنمی ختم شده است.

الزامات امنیتی که فرماندهی جنگ را به حمایت گسترده از مردم اسرائیل هدایت می‌کند، با این حال ماه‌ها عملیات شدید اسرائیل برای از بین بردن حماس، با وجود کشته شدن ده‌ها هزار غیرنظامی فلسطینی، و ایجاد یک فاجعه انسانی در نوار غزه ناکام مانده است. و با گسترش بحران، کنشگری‌های  ایالات متحده در خاورمیانه نیز افزایش یافته است. در ماه‌های پس از 7 اکتبر، واشنگتن محموله‌های کمکی را به ساکنان محاصره شده غزه ارسال کرد، عملیات‌ نظامی برای حفاظت از ترانزیت دریایی و  مهار }شبه‌نظامیان شیعه{ حزب‌الله در  لبنان و دیگر شبه‌نظامیان مخل امنیت درعراق و یمن و کاهش توانایی‌های آنها ترتیب داد، و سیاست‌های بلندپروازانه دیپلماتیکی را نیز در این راستا دنبال کرد. در چارچوب این اقدامات؛ ابتکاراتی نیز برای تقویت عادی سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی ترتیب داده شد.

کنشگری مجدد در خاورمیانه خطراتی را برای بایدن به دنبال دارد، آن هم درست در زمانی که او برای انتخاب مجدد بایدن علیه رقیب قدیمی خود، دونالد ترامپ، مبارزه کند، انتقادات ترامپ از هزینه‌های انسانی و اقتصادی جنگ های آمریکا در عراق و افغانستان در میان رای دهندگان طنین انداز شده است و کمپین ریاست جمهوری 2016 او را مجددا تقویت کرد. در نظرسنجی Quinnipiac که سه هفته پس از حمله حماس انجام شد، 84 درصد از آمریکایی‌ها ابراز نگرانی کردند که ایالات متحده ممکن است به سمت دخالت مستقیم نظامی در درگیری‌های خاورمیانه کشیده شود و تنها یک نفر از هر پنج پاسخ‌دهنده به نظرسنجی پیو در فوریه 2024 موافق بود که ایالات متحده باید یک فشار دیپلماتیک "عمده" برای پایان دادن به جنگ اسرائیل و حماس انجام دهد. اما خطرات ناشی از ترس حتی بیشتر است. یکی از بازیگران منطقه ای به ویژه از تردید یا عدم تعامل واشنگتن سود می برد و آن کسی نیست جز جمهوری اسلامی ایران. در واقع، باتلاق در خاورمیانه فرصتی برای دستیابی به موفقیت در استراتژی چهار دهه ای تهران برای تضعیف یکی از اصلی ترین دشمنان منطقه ای خود، اسرائیل - و تحقیر ایالات متحده و کاهش شدید نفوذ آن در منطقه است.

حکومت اسلامی ایران پس از انقلاب خود در سال 1979 قصد الهام بخشیدن به انقلاب‌ها و جنبش‌های مذهبی را داشت و به نظر بسیاری از ناظران، ممکن است به نظر برسد که شکست خورده است. در واقع، خرد متعارف در واشنگتن و جاهای دیگر اغلب بر این باور است که ایران مهار و حتی منزوی شده است. اما این هرگز درست نبود. بالعکس، تهران استراتژی حساب شده ای را برای تقویت {شبه نظامیان نیابتی} و سازمان‌دهی عملیات در کشورهای همسایه خود ترتیب داده است؛ در حالی که قابلیت  بازدارنگی انکار ناپذیر خود را حفظ کرده است، طرحی که با دامنه ویرانگر حمله حماس و حملات بعدی شبه نظامیان وابسته به ایران در عراق، لبنان و یمن اثبات شد.

چشم‌انداز استراتژیک پس از 7 اکتبر در خاورمیانه، چشم‌اندازی است که تا حد زیادی توسط ایران ایجاد شده و متناسب با نقاط قوت آن طراحی شده است. تهران فرصت را در آشوب و بی‌ثباتی می‌بیند. رهبران ایران از جنگ در غزه بهره برداری می کنند و آن را تشدید می کنند تا جایگاه نظام خود را ارتقا دهند، اسرائیل را تضعیف و قدرت خود را مشروعیت بخشند، منافع ایالات متحده را تضعیف کنند و نظم منطقه را جدید به نفع خود شکل دهند. حقیقت این است که جمهوری اسلامی اکنون در موقعیتی بهتر از هر زمان دیگری برای تسلط بر خاورمیانه است، از جمله با دستیابی به توانایی ایجاد اختلال در کشتیرانی در چندین نقطه دریایی.

عدم مدیریت این مسئله منجر به گسترش چشمگیر نفوذ ایران و تأثیر فاجعه بار آن برای اسرائیل و در ابعاد وسیع‌تر آن کل منطقه و اقتصاد جهانی خواهد بود. برای ضربه زدن به قدرت در حال افزایش ایران، بایدن فوراً نیاز به طرح یک استراتژی روشن برای محافظت از غیرنظامیان فلسطینی از تحمل بار سنگین عملیات نظامی اسرائیل، مقابله با استراتژی مخرب جنگ نیابتی ایران، و کاهش توانایی‌های متحدان تهران دارد. دستیابی به این اهداف مستلزم مجموعه‌ای از اقدامات پیچیده از سوی واشنگتن است و آمریکایی‌ها از آسیب‌های نظامی، اقتصادی و انسانی تعهدات کشورشان در خاورمیانه به ستوه آمدند. اما هیچ قدرت جهانی به جز ایالات متحده، ظرفیت نظامی و دیپلماتیک برای خنثی‌کردن اهداف  ایران را با مدیریت درگیری مارپیچ بین اسرائیل و حماس و مهار پیامدهای مخرب بلندمدت آن ندارد.

تئوری آشوب

از زمان تسلط حماس بر غزه در سال 2007، ایران به عنوان حامی اصلی این گروه بوده است. تهران پول، تجهیزات  و حمایت‌های مختلفی را به این گروه ارائه نمود که حمله 7 اکتبر را ممکن کرد، از جمله فناوری‌های نظامی، اطلاعاتی و 300 میلیون دلار کمک مالی سالانه ؛ این کشور پهپادها و موشک‌ها و همچنین زیرساخت‌ها و آموزش‌هایی را برای کمک به حماس در ساخت تسلیحات خود فراهم کرد - سلاح‌هایی که حماس برای ادامه حملات به اسرائیل برای چندین ماه پس از حمله اولیه استفاده کرد.

پس از 7 اکتبر، {شبه‌نظامیان} مورد حمایت ایران نیز به سرعت فعالیت‌های خصمانه را برای هدف قرار دادن نیروهای اسرائیلی و آمریکایی در منطقه افزایش دادند. این حملات بیش از صد نفر تلفات در میان نظامیان آمریکایی برجای گذاشته است. حوثی‌ها، گروه مسلح مورد حمایت ایران که بسیاری از شهرهای پرجمعیت را تحت کنترل دارد، به کشتی‌های در حال حرکت در دریای سرخ حمله کردند که باعث  کاهش 50 درصدی ترانزیت از کانال سوئز در دو ماه اول سال 2024 شده است. بر اساس گفته ی ژنرال مایکل کوریلا، رئیس ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده در کنگره، تشدید حملات توسط متحدان ایران و متعاقب آن پاسخ نظامی ایالات متحده، سازمان‌های تروریستی غیرهمسو با تهران را جسورتر کرده است، و باعث افزایش حملات گروه‌هایی مانند دولت اسلامی(داعش) شده است.

ایران همچنین اقداماتی آشکار و صریح  برای بالا بردن وجهه دیپلماتیک خود در پی 7 اکتبر انجام داد. چند روز پس از حمله حماس، ابراهیم رئیسی رئیس جمهور ایران برای اولین بار مستقیماً با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی تلفنی صحبت کرد و در ماه نوامبر در نشست منطقه ای در ریاض شرکت کرد و حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، یکی دیگر از مقامات ایرانی؛ گفت و گوهایی با رهبران سیاسی منطقه‌ای و  فرامنطقه‌ای انجام داد. زیرا آنها به دنبال این هستند که کشورشان را به عنوان یک میانجی مورد اعتماد نشان دهند، حتی در شرایطی که{ رژیم} ایران همچنان از حماس حمایت می کند.

هیچ یک از این تحولات چیزی جز نتیجه چشم‌اندازهای جدید ایران در بی‌ثبات‌سازی و انجام حرکات فرصت‌طلبانه و تهاجمی نیست. از بدو پیدایش جمهوری اسلامی، رهبری ایران جاه طلبی‌های گسترده ای در سر داشته است. از سال 1979، این کشور به بی‌ثبات‌سازی و تنش‌زایی، چه در داخل و چه در همسایگی، به عنوان فرصتی برای پیشبرد منافع و نفوذ خود نگاه کرده است. حتی تهاجم عراق به ایران در سال 1980 با جلب حمایت داخلی از نظم جدید در تهران، به نفع {رژیم} تئوکراسی نوپا بود، موقعیتی را برای ایجاد یک صنعت دفاعی داخلی قوی فراهم کرد و رژیم را قادر ساخت که از سال‌های اولیه خود بقای خود را حفظ نماید.

تهران برای تقویت موقعیت خود از بحران‌ها و درگیری‌های پی در پی در منطقه استفاده کرده است. از نظر تاریخی، برخی از مهم‌ترین گشایش‌ها برای ایران در نتیجه گام‌های اشتباه واشنگتن و شرکای آن در منطقه، مانند حمله آمریکا به عراق در سال 2003، رخ داده است. صدام حسین، رئیس‌جمهور عراق، که مهم‌ترین تهدید موجود برای رهبری ایران در منطقه بود، سرنگون شد و رژیم او با یک دولت ضعیف به رهبری شیعیان ناراضی و نزدیک با تهران جایگزین شد. ایران در سال‌های بعد از لحظات هرج و مرج منطقه ای نهایت استفاده را برد. از آغاز سال 2013، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با جانشین اصلی خود، حزب الله، برای بسیج تیپ های شیعیان افغان و پاکستانی در یک  ساختار شبه نظامی شیعه فراملیتی بزرگتر برای دفاع از رژیم بشار اسد در سوریه کار کرد. تهران در نهایت در طول جنگ داخلی سوریه مشارکت مؤثری با روسیه ایجاد کرد و بعد از حمله روسیه به اوکراین؛ روابط تهران – مسکو به یک همکاری استراتژیک گسترده‌تر گسترش یافت.

یکی از مؤلفه‌های کلیدی استراتژی ایران در همسایگی‌اش، پرورش «محور مقاومت»، شبکه‌ای جداگانه از شبه‌نظامیان منطقه‌ای با ساختارهای سازمانی گسسته، منافع متداخل، و پیوند با نهادهای امنیتی و مذهبی ایران بوده است. بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیت‌الله روح‌الله خمینی، معتقد بود که صدور انقلاب برای بقای آن ضروری است و استدلال می‌کرد که اگر حکومت دینی «در یک محیط بسته» بماند، «قطعاً با شکست مواجه خواهد شد». خمینی و یارانش که مصمم بودند موج گسترده‌تری از خیزش‌های تحت رهبری اسلام‌گرایان را علیه نظام‌های سلطنتی و جمهوری‌های سکولار در خاورمیانه به راه بیندازند، زیرساخت‌هایی را ایجاد کردند که برای سرنگونی وضعیت موجود در سراسر جهان اسلام اختصاص یافته بود. در طول دو دهه اول قدرت جمهوری اسلامی، رهبران آن با گروه های نیابتی در خلیج فارس و جاهای دیگر فعالیت هایی همچون: کمک به تحریک کودتای 1981 در بحرین، بمب گذاری 1983 سفارت آمریکا و سایر منافع آمریکا در کویت، تلاش برای ترور در سال 1985 همکاری کردند. علیه امیر کویت، تظاهرات ضد سعودی و ضد آمریکایی در طول زیارت سالانه مسلمانان به مکه، بمباران پادگان نظامی آمریکا در عربستان سعودی در سال 1996 و سایر اقدامات خرابکارانه علیه همسایگان این کشور را انجام دادند.

از سال 1979، ایران به بی‌ثباتی به عنوان یک فرصت نگاه کرده است

موج انقلابی که خمینی امید داشت هرگز محقق نشد. اگرچه انتظارات رهبران ایران برای یک انقلاب و قیام گسترده علیه نظم منطقه‌ای موجود برآورده نشد، اما با ظهور گروه‌های شبه‌نظامی که به دنبال حمایت دولت انقلابی بودند، به اهداف آنها جامه عمل می‌پوشاند و سرمایه گذاری‌های اقتصادی جمهوری اسلامی را به همراه داشت که الگویی برای تلاش‌های بعدی آن بود: حزب الله.
پس از تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 1982، سپاه نوپای ایران، فعالیت خود را با  آموزش و سازماندهی حزب‌الله، یک گروه مسلح شیعه آغاز کرد. کمک ایران، حزب‌الله را قدرتمندتر کرد؛ این گروه در سال‌های 1983 و 1984 در لبنان یک سری بمب‌گذاری‌های انتحاری مخرب را علیه مصالح و منافع فرانسه و ایالات متحده و همچنین آدم‌ربایی، هواپیماربایی و حتی دورتر از آن بمب‌گذاری در مرکز یهویان در آرژانتین در سال 1994 و بمب گذاری انتحاری در اتوبوسی در بلغارستان که منجر به کشته شدن پنج گردشگر اسرائیلی در سال 2012 شد؛ انجام دادند.

حزب الله از طریق جناح سیاسی، خود را عمیقاً به دولت لبنان تحمیل کرد و اعضایی از این گروه به پارلمان و کابینه لبنان راه یافتند. این نقش سیاسی اتکای این گروه به خشونت را کاهش نداد؛ چند تن از اعضای حزب الله در ترور رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان در سال 2005 متهم شدند. علیرغم تلاش‌های اسرائیل و ایالات متحده برای از بین بردن شبه‌نظامیان حزب الله، این گروه ده‌ها هزار جنگجوی فعال دارد و با کمک تهران، زرادخانه‌ای متشکل از 150.000 راکت و موشک عمدتاً کوتاه و متوسط و همچنین هواپیماهای بدون سرنشین و موشک‌های ضد تانک، ضدهوایی و ضد کشتی جمع آوری کرده است. تهران  سالانه 700 تا 1 میلیارد دلار به حزب الله کمک می‌کند و این گروه همچنان بازیگر اصلی اجتماعی، سیاسی و نظامی در لبنان است.

حزب الله به طور فوق العاده‌ای برای ایران مفید بوده است. رهبر آن، حسن نصرالله، یکی از معدود بازیگران قدرت منطقه ای است که آشکارا به شخص اول ایران به عنوان رهبر ادای احترام می کند، اگرچه حزب الله دیگر از هدف اولیه خود برای ایجاد یک دولت اسلامی در لبنان منصرف شده است. نقش حزب‌الله در عقب‌نشینی اسرائیل از جنوب لبنان، که در سال 2000 تکمیل شد، مشروعیت داخلی و منطقه‌ای پایدار را برای این گروه به همراه داشت و دامنه جهانی آن همچنان به تقویت اهرم تهران ادامه می‌دهد. از اوایل دهه 1990، نقش حیاتی در انتقال بودجه، آموزش و تسلیحات از ایران به گروه‌های مختلف، از جمله حماس، اما به سختی محدود به حماس بوده است.

بازی طولانی

ایران با پرورش حزب الله به عنوان الگو، منابع عظیمی را برای پرورش گروه های شبه نظامی در سراسر خاورمیانه سرمایه گذاری کرده است. حمایتی که از گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی، به‌ویژه جهاد اسلامی فلسطین و حماس انجام داد، در دهه‌های بعد، و کمک‌هایش به مخالفان شیعه صدام در عراق، منافع زیادی را به همراه داشت. این روابط سکوی پرشی را برای نفوذ ایران برای تحت الشعاع قرار دادن ثبات منطقه فراهم کرد. در دهه 1990، حملات تروریستی PIJ روند صلح اسرائیل و فلسطین را مختل کرد و سیاست اسرائیل را به سمت جناح راست سوق داد. پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، حمایت تهران از شورای عالی اسلامی عراق و حزب الدعوه، هر دو جناح مهم شیعه، ایران را به عنوان تاثیرگذارترین بازیگر در سیاست جنجالی پس از جنگ عراق معرفی کرد.

جنگ داخلی سوریه موقعیت حزب الله را به جواهری در تاج شبکه نیابتی ایران ارتقا داد. حزب‌الله با همکاری نزدیک با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شبکه گسترده‌تری از شبه‌نظامیان شیعه مورد حمایت ایران را که از افغانستان، عراق، پاکستان و یمن به سوریه سرازیر شدند، آموزش و سازماندهی کرد. ایران در توسعه این شبکه انعطاف‌پذیر و عمل‌گرا؛ تلاش‌های  قابل توجهی نشان داده است و این امکان را به آن می‌دهد تا خود را با شرکا و جانشینان در قاره‌های متعدد هماهنگ کند. گاهی اوقات، تهران از گروه‌های متکثر و اتاق‌های عملیات مشترک برای هماهنگ کردن جناح‌های مختلف استفاده می‌کند و در برخی مواقع عمداً گروه‌های موجود را تکه تکه می‌کند تا نفوذ خود را بر آنها حفظ کند. پول و تجهیزات ایران برای مدت طولانی یکی از ابعاد اصلی روابط این کشور با شبه نظامیان بوده است. با این حال، تهران به طور فزاینده‌ای نه تنها تسلیحات کامل را منتقل می‌کند، بلکه ابزارهایی را برای گروه‌های نیابتی خود برای تولید و اصلاح سلاح‌ها به‌طور مستقل نیز منتقل می‌کند.

نهاد امنیت ملی ایران سرمایه گذاری در جنگ نامتقارن را ابزاری اقتصادی برای به دست آوردن اهرم فشار در برابر دشمنان قدرتمندتر به ویژه ایالات متحده می‌داند. نفوذ ایران بر شبه نظامیان با حذف اکثر رقبای رادیکال آن در خاورمیانه تقویت شده است. پس از برکناری دیکتاتورهای گران‌قیمتی مانند صدام و معمر القذافی لیبی از قدرت، جمهوری اسلامی به یکی از معدود بازیگران منطقه‌ای تبدیل شد که منافع و منابع لازم برای حمایت از {شبه‌نظامیان}مسلح را در اختیار داشت.

از بسیاری جهات، رابطه بین ایران و نیروهای نیابتی آن نشان دهنده ترجیحات مشترک برای خودمختاری است ماهیت تکاملی سرمایه‌گذاری‌های ایران در نیروهای نیابتی به نفع آن بوده است و به نهاد امنیتی امکان می‌دهد تا شراکت‌هایی با ارزش پایدار را حفظ کند که می‌تواند در برابر مشکلات مقاومت کند. به عنوان مثال، حتی زمانی که حماس برای چندین سال پس از شروع جنگ داخلی سوریه از ایران فاصله گرفت، ایران همچنان به تامین بودجه باقیمانده این گروه ادامه داد و به مرور زمان این روابط دوباره احیا شد.

کمان پیروزی

پس از تهاجم ایالات متحده به عراق، تهران تلاش کرد تا خود را به‌عنوان یک کارگزار قدرت در منطقه‌ای که در بی‌ثباتی قرار دارد، به‌طور کامل تثبیت کند. اسرائیل کارزاری دائمی و قاطع را برای کم کردن نفوذ ایران با عنوان «چمن‌زنی» یا حمله معمول به مواضع ایران در سوریه به راه انداخت تا تلاش جمهوری اسلامی برای ایجاد یک پل زمینی برای تأمین حزب‌الله و شبکه گسترده‌تر نیروهای جانشین آن را مختل کند. این کمپین موفقیت‌های تاکتیکی زیادی به دست آورد، اما به نظر نمی‌رسد که تأثیر بازدارنده معناداری بر ایران و نیروهای نیابتی آن داشته باشد.

در همین حال، ایالات متحده به دنبال تعمیق روابط خود با مراکز قدرت جایگزین و تقویت صف‌بندی‌های جدید برای مقابله با تهران بود. از "محدودیت دوگانه" بیل کلینتون (که به دنبال منزوی کردن ایران و عراق و در عین حال پیشبرد صلح اعراب و اسرائیل بود) تا "استراتژی رو به جلو برای آزادی" رئیس جمهور جورج دبلیو بوش (که بر پیشبرد دموکراسی سازی در خاورمیانه و فراتر از آن متمرکز بود)، واشنگتن بارها بر روی طرح هایی سرمایه گذاری کرده است که هدف آن حذف افراط گرایی خشونت آمیز مورد حمایت ایران از خاورمیانه بود، اما نتیجه چندانی نداشته است. در سخنرانی نوامبر 2023، رهبر معظم  ایران آیت الله سید علی خامنه‌ای، این تلاش‌ها را منعکس کرد و با تمسخر گفت که واشنگتن در تلاش برای ایجاد «خاورمیانه جدید» به طور کامل شکست خورده است. یک تحول اساسی، اما نه به نفع ایالات متحده. به نفع جبهه مقاومت است. بله، نقشه ژئوپلیتیک غرب آسیا تغییر کرده است - اما به نفع مقاومت تغییر کرده است.

از 7 اکتبر، رهبران ایران از وحشت و اندوه اسرائیلی‌ها به وجد آمدند و از درد و رنج عظیم غیرنظامیان فلسطینی در غزه برای ارتقای جایگاه خود به‌عنوان دلالان قدرت استفاده کردند. جنگ فرصتی را برای جمهوری اسلامی برای از سرگیری نقش رسمی در گفتمان پان اسلامی فرامنطقه ای فراهم کرده است. همانطور که اغلب انجام می‌دهند، رهبران ایران دیپلماسی فعال را با نمایش قدرت با هدف آزمایش عزم آمریکا همراه کردند.

حملات شبه نظامیان نیابتی ایران یک چالش پیچیده برای واشنگتن و جهان است. از اکتبر 2023 تا اواسط فوریه 2024، حملات توسط نیروهای نیابتی مورد حمایت ایران منجر به کشته و زخمی شدن حداقل 186 نفر از سربازان آمریکایی در خاورمیانه شد. این موارد شامل 130 آسیب مغزی، از دست دادن سه سرباز ذخیره ارتش در اردن، و کشته شدن دو نیروی دریایی SEAL در ماموریت جلوگیری از سلاح های غیرقانونی ایران در سواحل سومالی بود.

قبل از 7 اکتبر، دولت بایدن؛ زمان، انرژی و سرمایه سیاسی قابل توجهی را برای کمک به عادی سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی سرمایه گذاری کرده بود. چنین معامله ای با گشودن فرصت های اقتصادی جدید و به مرور زمان، کمک  به حاشیه راندن نفوذ بازیگران بدخواه، از جمله تهران و حامیان آن، یک پیشرفت بزرگ برای دولت ها و منطقه وسیع تر خواهد بود. تلاش بایدن برای دستیابی به توافق عادی سازی بین اسرائیل و عربستان سعودی، جدیدترین مؤلفه کمپین طولانی آمریکا برای تقویت همکاری بین بازیگران منطقه ای میانه رو خود توصیف شده بود. گفت‌وگوهای عادی‌سازی مبتنی بر موفقیت توافق‌نامه ابراهیم 2020 است که راه را برای برقراری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی هموار کرد و فرصت‌های بی‌سابقه‌ای را برای تجارت دوجانبه، همکاری‌های نظامی و مردم باز کرد. - تعامل با افراد گشایش با ریاض می‌توانست این روند را تقویت کند و ایران را حتی در زمانی که تلاش می‌کرد تا نزدیکی خود با ریاض را تضمین کند، عقب‌نشینی می‌کرد.

پرونده برقراری روابط دیپلماتیک کامل بین اسرائیل و عربستان سعودی همچنان رضایت‌بخش است. اما جنگ اسرائیل و حماس پیچیدگی‌های خیره‌ کننده‌ای را به آنچه قبلاً یک اقدام بلندپروازانه تاریخی بود اضافه کرد. برای بسیاری از اسرائیلی‌ها در داخل و خارج از کشور{سرزمین های اشغالی}، حمله حماس تنها این باور را تقویت کرد که حکومت فلسطینی یک تهدید امنیتی غیرقابل قبول است.
با این حال، عملیات‌ اسرائیل در غزه، درخواست‌ جدید سعودی‌ها در راستای تلاشی معنادار برای جبران رنج فلسطینیان را برانگیخت. تعهدات امنیتی ایالات متحده  به عربستان سعودی و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های غیر نظامی هسته‌ای عربستان، مستلزم لابی از سوی قانون‌گذاران آمریکایی است که در میان نگرانی‌های تشدید جنگ اسرائیل و حماس می‌تواند تحقق آن را برای ایالات متحده سخت‌تر کند. چرا که عملا مستقیماً وارد درگیری دیگر در خاورمیانه می شود.

ترکیبی از لفاظی، دیپلماسی و تروریسم که ایران از 7 اکتبر ماهرانه به کار گرفته است، برخی از دیرینه ترین اولویت‌های ایدئولوژیک و استراتژیک آن را پیش می برد. مانند حماس، رهبری ایران از نابودی اسراییل و پیروزی جهان اسلام بر آنچه غرب در حال زوال می بیند؛ صحبت می‌کند. دیدگاه‌های آن فرصت طلبانه یا گذرا نیست. آمریکا ستیزی و ضدیت با اسرائیل در بستر جمهوری اسلامی ریشه دوانده است. اما مقیاس عظیم ویرانی در غزه جان تازه‌ای به شعارهای ضدغربی و ضد اسرائیلی تهران داده است. این لفاظی اکنون جذابیت تازه ای برای مخاطبان منطقه ای دارد که قبل از آن نسبت به حکومت دینی شیعه بد بین بودند و به ایران فرصتی مناسب برای ایجاد شرمساری نسبت رقبای عرب سنی خود می دهد. تهران قاطعیت منطقه ای را فرصتی برای همسویی بیشتر با روسیه و چین می‌داند. منافع این کشورها تا حد زیادی با غرق کردن واشنگتن در بحرانی در خاورمیانه تامین می‌شود که به اعتبار آن لطمه می‌زند و ظرفیت نظامی اش را از بین می برد. شایان ذکر است، چین، ایران و روسیه رزمایش دریایی مشترک کوچکی را که چهارمین رزمایش دریایی از نوع خود در پنج سال گذشته است، در اوایل ماه مارس در خلیج عمان آغاز کردند.

با خطر مبارزه کنید

از منظر تهران، جنگ اسرائیل و حماس تنها به تغییر موازنه قدرت و دور شدن از هژمونی ایالات متحده و به سوی نظم منطقه ای جدید که به نفع جمهوری اسلامی است، سرعت می بخشد. ده روز پس از حمله حماس به اسرائیل، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس ایران، هشدار داد که تهاجم زمینی به غزه می‌تواند دروازه‌های جهنم را باز کند، یعنی پاسخی قاطع نه تنها به اسرائیل، بلکه علیه منافع و مصالح‌های آمریکا در منطقه را نیز در پی داشته باشد. با این حال، برای انقلابیون محافظه‌کار ایران، بقای حکومت بر هر اولویت دیگری برتری دارد، بنابراین رویکرد آنها از اکتبر تا مارس با دقت دنبال می‌شود. پس از اینکه دولت بایدن دو ناو هواپیمابر را در اکتبر به شرق مدیترانه اعزام کرد، ایران و متحدانش تلاش کردند تا از تشدید تنش اجتناب کنند. حزب‌الله حملات خود به شمال اسرائیل را به طرز ماهرانه‌ای تنظیم کرد، ظاهراً برای جلوگیری از کشاندن اسرائیل به جنگی داغ‌تر که می‌تواند توانایی حزب‌الله را برای جلوگیری از حمله اسرائیل به برنامه هسته‌ای ایران کاهش دهد.

استقرار سریع تجهیزات نظامی آمریکا توسط بایدن در منطقه، همراه با اقدامات دیپلماتیک او در لبنان و دیگر بازیگران کلیدی منطقه، به قصد جلوگیری از جنگ گسترده‌تری که حماس امیدوار بود به آن دامن بزند، کمک کرد. مجموعه ای از حملات ایالات متحده به شبه نظامیان مورد حمایت ایران در عراق، سوریه و یمن توانایی آن گروه‌ها را تنزل داد و به شرکای تهران نشان داد که بهای تداوم تهاجم علیه آمریکایی ها را خواهند پرداخت. با این حال، خطر محاسبات نادرست آمریکایی ها و اعتماد بیش از حد به مرور زمان افزایش خواهد یافت. شبه‌نظامیان ایران سابقه طولانی در سرسختی و سازگاری دارند و سلاح‌هایی که در اختیار دارند نسبتاً فراوان و ارزان هستند، به‌ویژه در مقایسه با هزینه‌های حملات آمریکا برای از بین بردن آنها صرف می‌کند.

در طول دهه‌ها، ایران و نیروهای نیابتی آن برای تحقق اهدف خود ریسک‌های زیادی کردند. اکنون، رهبران ایران، با سنجش کاهش علاقه آمریکا به خاورمیانه، مزیتی را با قمار به دست می آورند. آنها با حملات خود به دنبال تحریک ایالات متحده برای ارتکاب اشتباهاتی هستند که به تهران و متحدانش مزیت می دهد - اشتباهاتی شبیه به اشتباهاتی که واشنگتن در دو دهه قبل انجام داد، زمانی که به عراق حمله کرد، یا در سال 2018، زمانی که ترامپ از توافق هسته ای با ایران که باراک اوباما آن را امضاء کرده بود؛ عقب کشید. یک اشتباه محاسباتی توسط هر یک از بازیگران درگیر، از جمله خود ایران، می‌تواند درگیری بسیار گسترده‌تر و شدیدتر در سراسر خاورمیانه شلعه‌ور کند و آسیب عمیقی به ثبات منطقه و اقتصاد جهانی وارد کند.

ایران اکنون در موقعیتی بهتر از هر زمان دیگری برای تسلط بر خاورمیانه قرار دارد

برای مقابله با نفوذی ایران، دولت بایدن باید با اسرائیل و متحدان منطقه‌ای همکاری کند تا توانایی حماس برای حمله غافل‌گیرانه دیگر علیه اسرائیلی‌ها  را کاهش دهد و در عین حال اطمینان حاصل کند که کمک‌های بشردوستانه به غیرنظامیان فلسطینی می‌رسد و مسیری را برای آینده پس از جنگ ترسیم ‌کند که صلح و ثبات را تضمین کند، هم برای اسرائیلی ها و هم برای فلسطینی ها.
از اواخر مارس 2024، واشنگتن همچنان به فشار برای توافقی ادامه می‌داد که حزب‌الله را ملزم می‌کرد تا نیروهای نخبه خود را از مرز لبنان با اسرائیل بیرون بکشد و بازگشت هزاران غیرنظامی اسرائیلی را که خانه‌هایشان از 7 اکتبر توسط راکت‌های حزب‌الله مورد هدف قرار داده شده است تسهیل کند. دستیابی به چنین توافقی برای جلوگیری از درگیری گسترده‌تر حیاتی است و واشنگتن باید به شدت برای آن فشار بیاورد و از منافع آشکار همه طرف‌های درگیر برای جلوگیری از تشدید تنش استفاده کند. در سال 2022، ایالات متحده در مذاکره در مورد توافق مرزی دریایی بین اسرائیل و لبنان برای اجازه اکتشاف گاز موفق شد، که نشان می دهد فرصت های دیگری برای مصالحه عملی وجود دارد.

دولت بایدن در حال حاضر شروع به ایفای نقش قوی تری در رسیدگی به بحران انسانی تراژدیک در غزه ایفا کرده است. این تلاش ها ممکن است برای جلوگیری از قحطی بسیار ناچیز و حتی دیر باشد. قحطی در غزه هم برای ایالات متحده و هم برای اسرائیل یک شکست استراتژیک و اخلاقی محسوب می‌شود و بایدن نباید اشتباهاتی را تکرار کند و به شبح چنین فاجعه ای اجازه دهد که منطقه را فرا گیرد. هرگونه تلاش برای توقف تهدید حماس - که به نوبه خود توانایی ایران برای اعمال خشونت علیه اسرائیل را محدود می کند - مستلزم کاهش پیامدهای ویرانگر جنگ برای غیرنظامیان فلسطینی است.
وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده در همکاری با سازمان‌های غیردولتی و دولت‌های شریک، باید به مقامات غیرنظامی فلسطینی مستقل از حماس و دیگر شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران به صورت فوری کمک کنند - از جمله کمک برای اطمینان از اینکه آنها منابع لازم برای انجام تلاش‌های بازسازی غزه را دارند. وقتی جنگ سال 2006 بین اسرائیل و لبنان پایان یافت، ارسال سریع کمک‌های ایران به حزب الله این امکان را داد تا با ارائه غرامت فوری و برنامه‌های بازسازی، پیروزی را از چنگال شکست ربوده و بر دولت لبنان غلبه کنند. ایالات متحده نباید پس از پایان جنگ در غزه به تهران یا نیروهای نیابتی اش اجازه دهد که گشایش مشابهی داشته باشند.

چالش برای واشنگتن این واقعیت است که ایران از زمان خروج ترامپ از توافق هسته ای ایران در سال 2018، توسعه برنامه هسته ای خود را تسریع کرده است. پرورش حس واقع گرایی برای مقامات آمریکایی حیاتی است. بازی استراتژیک بزرگ برای همسویی عربستان سعودی و اسرائیل ممکن است هنوز محقق شود. عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان راهی جذاب برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه و مقابله با نفوذ  ایران در دراز مدت است، اما تحقق آن نیازمند ساز و کارهای سیاسی پیچیده ای است که هنوز به طور کامل طراحی نشده است. دستیابی به این عادی سازی مستلزم برنامه‌های بازی‌های کوتاه مدت و میان مدت موثرتری برای تأمین حکومت و امنیت در غزه، باز کردن راه برای انتقال رهبری در سرزمین های فلسطین و اسرائیل و مهار فشارهایی است که بازیگران مختلف به ویژه ایران، برای گسترش درگیری در خاورمیانه تلاش می‌کنند. اینها باید اولویت های واشنگتن در سال آینده باشد.

به یک معنا، ایران اکنون از مزیت پیش فرض نسبت به ایالات متحده برخوردار است، زیرا در واقع نیازی به دستیابی به چیزهای مادی در کوتاه مدت ندارد. بی‌ثباتی و آشوب خود یک پیروزی خواهد بود. در مقابل، شانس موفقیت ایالات متحده بالا است. چه بخواهیم چه نخواهیم، با این حال، ایالات متحده علیرغم سابقه مشکوک خود در چند دهه گذشته، همچنان یک بازیگر ضروری در منطقه باقی مانده است. ایستادن در کنار متحدانش - و حفاظت از دسترسی به نفت که برای اقتصاد جهانی حیاتی است - با توازن بین حمایت حداقلی و محدودیت می‌تواند تعهد الزام آوری را ایجاد کند. چندین رئیس جمهور ایالات متحده امیدوار بودند که نقش آمریکا در خاورمیانه را با کمترین هزینه کاهش دهند - اما بایدن، بر چالش چین و تهدید فزاینده روسیه تمرکز دارد. اما حماس و ایران، ایالات متحده را به عقب نگاه داشته اند.

منبع گزارش:
https://www.foreignaffairs.com/iran/irans-order-chaos-suzanne-maloney?utm_medium=newsletters&utm_source=linkedin_newsetter&utm_content=20231103&utm_campaign=weekend_read

مقالات مشابه

تمایل به سیاست‌ها راست‌گرایانه؛ چرا دموکرات ها در انتخابات آمریکا شکست خوردند؟
بازگشت به FTO؛ آیا رییس جمهور بعدی آمریکا انصارالله را مهار می‌کند؟
تأثیر انتخابات آمریکا بر خاورمیانه

انتخاب سردبیر

user