خطای محاسباتی ممکن است به درگیری مستقیم ایالات متحده و ایران بینجامد. آمریکا ۷۱ سال پس از کودتا و ۴۵ سال پس از انقلاب، هنوز از درک ایران ناتوان است و نمیتواند مواجهه خود را طوری تنظیم کند که موجب تشدید تنش نگردد. در حالی که «تهران بهتر از ما خطوط قرمز را درک کرده است» ولی «دولت بایدن به جای حل بحرانی که آمریکا را به درگیری کشانده، قصد مدیریت آن را دارد». «روحانیون و پاسداران حاکم در ایران، بیپروا نیستند ولی هماکنون خود را در شرایط جنگی میبینند». به ویژه که «برای حفظ مشروعیت خود به دشمنی با آمریکا نیاز دارند». «بازدارندگی و دفاع پیشگیرانه در برابر تهدیدهای خارجی از طریق محور مقاومت»، مکمل «نظارت و کنترل نیروهای ضدانقلاب» است. بدین ترتیب که ایران با «نمایش قدرت و شکستناپذیری» خود، نیروهای اپوزوسیون را از امیدواری به «سرنگونی حکومت توسط آمریکا» منصرف سازند. رهبران ایران، رویکرد عملگرایانه نسبت به آمریکا دارند. زیرا میدانند که «آمریکا متعهد به نابودی آنان است ولی نه به هر قیمتی». به همین دلیل «با دقت و ظرافت به آمریکا فشار میآورند تا به خطوط قرمز نزدیک شوند، اما از آن فراتر نروند». سیاست آمریکا بین فشار حداکثری و مماشات در نوسان است. این نوسان به فقدان درک پویاییهای داخلی ایران بازمیگردد. بایدن نیز مانند ترامپ تصور میکند که «مردم ایران سرانجام روزی شورش خواهند کرد». باوری که ناشی از مشورت «گروههای جنگطلب است که مردم ایران را از زاویه مهاجرانش میبینند». شکاف طبقات متوسط و ضعیف در ایران از مهمترین موانع وقوع یک شورش اجتماعی است. زیرا «اعتراض فقرا ماهیت اقتصادی دارد. آنها در پی حمایت از اپوزوسیون یا آزادیهای سیاسی نیستند». اما «طبقه متوسط که هسته اصلی اعتراضهای ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱ بوده مطالبات دمکراتیک دارد». او معتقد است که حکومت علیرغم فشار تحریمها سعی کرده از شعلهوری نارضایتی اقتصادی جلوگیری کند، زیرا طبقات…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.