مقدمه بهطور گستردهای اعتقاد بر این است که برندهای ملی بهعنوان ابزاری برای توسعه اقتصادی عمل میکنند. برای مثال، هویت برند e-Estonia بهگونهای طراحی شده است که پروفایل رقابتی کسبوکارهای استونیایی را با یک جامعه دیجیتال پیشرفته مرتبط سازد. درخواست از مصرفکنندگان خارجی برند برای «تجارت»، «سرمایهگذاری» و «بازدید» ویژگی معمول ابتکارات برند ملی است که به دنبال ایجاد نتایج اقتصادی برای کشور برندشده هستند. در نتیجه، برندهای ملی بهطور قانعکنندهای بهعنوان تجلیهایی از منطقهای اقتصادی خودمحور و محدود، بهویژه از منظر برنامههای نئولیبرال، تحلیل شدهاند. بااینحال، تأثیر غیرمستقیم برندهای ملی بر توسعه اقتصادی کشورهای دیگر – بهویژه کشورهای در حال توسعه – هنوز به همان اندازه مورد توجه قرار نگرفته است. استدلال مطرحشده در این مقاله این است که برندهای ملی کشورهای توسعهیافته نقش فزایندهای در توسعه اقتصادی کشورهای در حال توسعه ایفا میکنند. از اواخر دهه ۱۹۹۰، با کاهش اهرمهای سنتی شرطیسازی بین توسعه بینالمللی، دیپلماسی و تجارت، برندها ابزاری برای پیوند کمکهای توسعهای رسمی (ODA) به منافع سیاسی و اقتصادی خارجی یک کشور فراهم میکنند. این ادعا بر این استدلال استوار است که فعالیتهای برندسازی هماهنگ کشورهای اهداکننده بهطور فزایندهای در ارائه ODA دخیل هستند. بنابراین، برندهای ملی کشورهای توسعهیافته میتوانند از منظر پسا-شرطیسازی در نظر گرفته شوند، شکلی از نفوذ غیرمستقیم که با بحثهای اخیر درباره قدرت نرم همخوانی دارد. بهعنوان مثال، یک کمپین اخیر برندسازی ملی آلمان فرصتهایی را برای یک میلیون دانشآموز هندی برای یادگیری زبان آلمانی فراهم کرد. این کمپین همراه با «سال آلمان» راهاندازی شد با این توجیه که «ما میخواهیم جوانان را به زبان آلمانی علاقهمند کنیم و بدین ترتیب درهای صحنه علمی، اقتصادی و فرهنگی آلمان را به روی آنها باز کنیم». این برنامه برندشده بهعنوان «پلتفرمی برای ارائه دانش، تجربه، محصولات و خدمات آلمانی» در زمینههای سیاست، تجارت، آموزش، پژوهش و علم، و فرهنگ طراحی شد، با وعده اینکه…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.