افغانستان تحت کنترل طالبان، به دلیل مشغله غرب با جنگ روسیه و اوکراین، چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. این مقاله دو سال پس از تسخیر کابل، جنبههای کلیدی پویایی این گروه و همچنین سیاستهای داخلی و خارجی آن میپردازد. طالبان اختلافات داخلی را به خوبی مدیریت کرده است که این را از طریق کارآمدی بازیگری نشان داده شده است. نظم و انضباط این گروه، اختلافات و فشارهای قومی، فقهی و سیاسی، دورنمای جناحگرایی و دعوا را نفی کرده است. در جبهه داخلی، طالبان با خشونت با مقاومت ائتلاف شمال مواجه شده است. پس از سقوط کابل، غرب امید خود را به این اتحاد بسته بود. طالبان از وعده عفو خود سرپیچی کردند و بیش از 200 سرباز و مقام سابق افغان را کشتند. طالبان موفق شده است پناهگاه های امن شاخه خراسان داعش را ردیابی کند و نیروی انسانی و توانایی های خود را برای ایجاد یک چالش تضعیف کند. قدرت چند هزار جنگجوی داعش، فاقد حمایت عمومی است که طالبان در بیشتر نقاط کشور از آن برخوردار است. رژیم طالبان با چالش قابل توجهی از سوی پاکستان مواجه است که از زمان تسلط خود در کابل نسبت به سیاست های خود محتاط بوده و آن را به پناه دادن به تروریست هایی متهم می کند که از خاک افغانستان برای حمله به سرزمین های پاکستان استفاده می کنند. تنش ها با اسلام آباد ادامه خواهد یافت و ممکن است خونین تر شوند. با این وجود، اسلام آباد مانعی برای تامین کالاهای اساسی، خدمات پزشکی و ماشین آلات به افغانستان نداشته است. برخلاف اولین دوره خود، روابط طالبان با ایران را می توان روان و کارآمد توصیف کرد. تزریق دلار به ایران و همچنین دور زدن تحریم به طور قابل توجهی ادامه داشته و تجارت دوجانبه ثابت مانده است. درگیریهای مرزی با ایران خونین بوده،…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.