نظام بینالمللی ترکیبی از هنجارها، رویهها و نهادهایی است که لزوماً رسمی نیستند، در حالی که در حوزه سیاست بینالملل، این دولتها هستند که نظمهای جهانی متمایزی را که منعکسکننده دیدگاه آنها در مورد نحوه اداره و تعامل دولتها است، ایجاد میکنند. در سال ۱۹۴۵، پس از دومین جنگ جهانی فاجعه بار، جهان گرد هم آمد تا یک نظام بینالمللی را ایجاد کند که در قلب آن سازمان ملل متحد قرار دارد. در طول جنگ سرد اول، ایالات متحده یک نظم سیاسی برای خود، یعنی غرب سیاسی، ایجاد کرد. در مقابل، اتحاد جماهیر شوروی نیز یک بلوک کمونیستی ایجاد کرد. انحلال کمونیسم شوروی و فروپاشی نظم جهانی مرتبط با آن در سالهای ۱۹۸۹-۱۹۹۱، جهانی تک قطبی را به وجود آورد. غرب سیاسی بدون وجود یک رقیب همتا، رادیکال شد و ادعا کرد که خود یک نظم جهانی است. غرب سیاسی خود را به عنوان رقیب نظام بینالمللی که در آن جایابی شده بود، تثبیت کرد. این حرکت، به نوبه خود یک جنبش متقابل ایجاد کرد که در آن روسیه، چین و برخی از قدرتهای میانی پیشتاز شدند. «شرق سیاسی» در حال شکلگیری است که غرب سیاسی را متعادل میکند و در عین حال منطقی را که بر آن استوار است را رد میکند. برخورد بین نظمهای جهانی، بهویژه نظم مبتنی بر قواعد به رهبری ایالات متحده (یعنی غرب سیاسی) و همسویی نوپای شرق سیاسی(روسیه، چین و برخی از دولتهای دیگر)، با رقابت هستیشناختی در سطح ساختاری تقویت میشود. ممکن است جهانی چندمنظوره در سطح سیاست بینالملل در حال ظهور باشد که به عنوان چند قطبی توصیف میشود. غرب سیاسی ایجاد شده در طول جنگ سرد اول با شیوههای جنگ سردی شکل گرفت و بقای آن پس از سال ۱۹۸۹ دقیقاً آن ویژگیهای جنگ سرد را تداوم بخشید. غرب سیاسی به جای انحلال در پایان جنگ سرد اول، گسترش یافت و…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.