در حمله به عینالاسد، تهران صرفاً درصدد اعاده حیثیت در برابر ترور وقیحانه شخصیت مهم و محبوبی چون سلیمانی بود ولی در حمله به فلسطین اشغالی، فراتر از اعاده حیثیت، درصدد احیای بازدارندگی بود. شباهت اینکه در هر دو مورد، ایران مقیاس حمله را به گونهای طراحی کرده که صرفاً موجب رعب و وحشت و درجاتی از آسیب شود ولی به جنگ نینجامد. زیرا اولاً تعداد موشکهای پرتابی به سوی مناطق اشغالی اندک بوده، ثانیاً اهداف نیز صرفاً نظامی بودهاند و ثالثاً متحدان ایران مانند حزبالله نیز در این عملیات مشارکت نداشتهاند. فرآیند جنگ غزه تاکنون برای ایران دستاورد بیشتری به همراه داشته تا برای اسرائیل. اسرائیل ضربه جدی به حماس زده ولی هنوز آن را نابود نکرده حالآنکه ایران توانسته عادیسازی ریاض و تلآویو را به تأخیر انداخته، زندگی عادی ساکنان مناطق اشغالی را مختل و و فضای منطقه و جهان را ضداسرائیلیتر کند. پس تهران دلیلی ندارد که در این شرایط با ورود به نبرد مستقیم با اسرائیل، برای خود هزینه بیشتری ایجاد کند. بهخصوص که «با چالشهای اقتصادی، نارضایتیهای داخلی و تروریسم قومی» روبروست و در صورت مداخله آمریکا به نفع اسرائیل در یک جنگ تمامعیار، «ایران قطعاً شکست خواهد خورد و در پایان بازنده نبرد منطقهای خواهد بود». ایران از خط قرمز مهمی عبور کرده که همانا حمله مستقیم به مناطق اشغالی فلسطین بود. و اگر اسرائیل بخواهد مقابلهبهمثل کند، «میتواند بسیار بیشتر از این حمله، به ایران آسیب بزند». ولی اسرائیل به دلیل وجود حزبالله، از حمله مستقیم به ایران اجتناب خواهد کرد. پس اسرائیل برای احیای بازدارندگیاش چه خواهد کرد؟ اولاً تنها حریم هوایی مطلوب برای اسرائیل، از اردن به سوریه و سپس عراق خواهد بود. زیرا عربستان تمایلی به تسهیل حریم هواییاش برای حمله به ایران ندارد. ترکیه نیز مسیر طولانیتری است. مسیر اردن به سوریه و عراق نیز، قطعاً منجر به درگیری…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.