با آغاز دور دوم مذاکرات هستهای بین ایالات متحده و ایران در آخر این هفته، سوءظن و بیاعتمادی بین دو طرف همچنان بالاست. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، همچنان به تهدید کشوری ادامه میدهد که من سالها به عنوان سیاستگذار و دیپلمات در آن خدمت کردهام. طبیعتاً، آیتالله علی خامنهای، رهبر معظم ایران، محتاط باقی میماند. وی اخیراً گفت: «ما نسبت به طرف مقابل بسیار بدبین هستیم، اما نسبت به تواناییهای خودمان خوشبین هستیم.» به همین دلیل، بسیاری از تحلیلگران معتقدند شانس دستیابی به توافق کم است. در واقع، به نظر نمیرسد طرف آمریکایی کاملاً مطمئن باشد که از این مذاکرات چه نتیجهای میخواهد. استیو ویتکاف، فرستاده آمریکا در خاورمیانه، تأکید کرده است که هر توافقی باید «توافق ترامپ» باشد - و آن را از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ که تحت ریاست جمهوری باراک اوباما به دست آمد، متمایز کند. ویتکاف اوایل این هفته گفت که ایران میتواند برنامهای برای غنیسازی اورانیوم تا ۳.۶۷ درصد را حفظ کند. سپس نظر خود را تغییر داد و گفت که موضع رئیسجمهور این است که توانایی ایران در غنیسازی اورانیوم را به طور کامل از بین ببرد. با این حال، من معتقدم راهی رو به جلو وجود دارد. این مذاکرات، که میتواند نه تنها آینده برنامه هستهای ایران، بلکه مسیر گستردهتر خاورمیانه را شکل دهد، آنقدر مهم است که نباید آن را هدر داد. توافقی که از جنگ اجتناب کند، به مجموعه جامعی از مسائل - نه فقط هستهای - بپردازد و یک مصالحه واقعبینانه در مورد برنامه هستهای ایران ارائه دهد، میتواند کارساز باشد. من که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در پویاییهای هستهای ایالات متحده و ایران در طول چهار دهه گذشته دخیل بودهام، معتقدم که سیاستهای تاریخی آمریکا نقش اساسی در دامن زدن به بحران هستهای امروز داشته است. در دهه ۱۹۵۰، تحت ابتکار «اتم برای صلح» دولت آیزنهاور، ایالات متحده…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.