اخیراً، اقتصاددانان برجسته نیز ادعا کردهاند که بیش از حد جهانی شدن، در واقع، حتی برای کشورهای در حال توسعه، به اندازه کافی سودمند یا سودمند نبوده است. آنگوس دیتون انکار کرده که تجارت بینالمللی به رشد یا کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه کمک کرده است. نسخه ظریفتر این ادعا میپذیرد که افزایش رشد تجاری در چین به طور کامل به کارگران چینی سود نمیرساند. به عنوان مثال، دارون آسیموگلو استدلال کرده است که چین تنها به لطف نهادهای سرکوبگر و حقوق محدود کار، مزیت رقابتی به دست آورده است. مایکل پتیس یک قدم جلوتر رفته است و استدلال میکند که تجارت بر اساس سیاستهای چین برای سرکوب دستمزد، وضعیت همه را،کارگران خارج و داخل چین، بدتر میکند. با این حال، ادعای ما در اینجا بسیار متواضعتر است. این تجارت، خود به جای اصلاحات تجاری، به موتور رشد و کاهش فقر در دهه ۱۹۹۰ و دهه اول این قرن تبدیل شد. این افزایش در تجارت همیشه از طریق پذیرش غیر انتقادی از عقیده نئولیبرال به دست نمیآمد. برخی از صادرکنندگان موفق به مداخله دولت متکی بودند و موانع تعرفه استراتژیک را حفظ کردند اما کشورهای در حال توسعه بسیاری از سیاستهای حمایتگرایانه خود را رد کردند و کشورهای غربی به نوبه خود بازارهای خود را باز نگه داشتند تا به کشورهای در حال توسعه اجازه دهند از فرصتهای صادراتی استفاده کنند. بر اساس گزارش بانک جهانی، تعداد افرادی که در فقر شدید در سراسر جهان زندگی میکنند از حدود ۲ میلیارد نفر در سال ۱۹۸۹ به حدود ۱. ۳ میلیارد نفر در سال ۲۰۰۸ کاهش یافته است. در همان دوره، هند نسبت جمعیت خود را که در فقر زندگی میکنند از حدود نیمی به یک سوم و چین را از دو سوم به کمتر از یک پنجم کاهش داد. انتقاد از اینکه مزایای هیپرگلوبالیزه شدن به کارگران هم…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.