ما بارها شنیده ایم نخبگان سوری در رسیدن به توافقی حاصل از یک از گفتگو ناکام ماندهاند. این امر موجب یأس و ناامیدی برخی و عمومیت این گفته شده است که «همه مردم، رهبرند یا هیچکس به کسی باجی نمیدهد یا ما هرگز به توافقی نرسیدهایم». وضعیت سوریه قبل از انقلاب 2011 در سوریه، قدرت در دست گروهی متمرکز بود که از نظر قانونی در برابر مردم مسئولیت نداشتند و از مکانیسمهای دولت توتالیتر برای نابودی یا سرکوب جامعه مدنی استفاده میکردند. در دوران حکومت حزب بعث، همه شوراهای محلی و اتحادیهها بخشی از دستگاه دولت بودند. همچنین حزب در سال 1980 بسیاری از انجمنها و اتحادیههایی را که در سوریه مشکلساز بودند، منحل یا به دستگاههای خود ملحق کرد و استقلال آنها را از بین برد. چنین قدرتی مردم را تضعیف و مانع از ارتباط آنها مگر از طریق حزب و دولت میشد. این امر استقلال فرد و وابستگی اجتماعی او را از بین برد. همچنین استقلال حوزههای اجتماعی بین خانواده و دولت را از بین برد، با القای این باور به مردم که دولت خانواده بزرگتری است که توسط رهبر اداره میشود و از طریق دستگاههای خود و همچنین از طریق مجسمهها و تصاویرش (که در هر خانه یا میدانی باید مجسمه یا تصویری از او وجود داشته باشد) بر آنها نظارت میکند. اگر به این امر، اعمال سیاست مذهبی توسط حزب بعث و سپس تعمیق آن در زمان دولت بشار اسد اضافه شود، این امر اشکال مختلف نفرت و فرقهگرایی را از سوی نیروهای افراطی اسلامی که بعدا توسط گروه اخوان المسلمین در زمان اعتراضات سوریه علیه رژیم اسد در سال 1980 مورد حمایت قرار گرفتند، تقویت کرد. رژیم اسد با بهانه سرکوب گروه اخوان المسلمین به سرکوب مردم سوریه پرداخت. با وجود این زمینه که مانع از همگرایی و گفتگوی اجتماعی بود، تعدادی از سازمانها و…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.