زمانی که دومین دوره ریاست جمهوری رفسنجانی در سال ۱۹۹۷ به پایان رسید. دوران محافظهکاری عملگرایانه رفسنجانی جای خود را به ظهور نیروهای چپتر در طیف سیاسی ایران داد. پیروزی روحانی اصلاحطلب، محمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۹۹۷؛ جریانهای محافظهکار را متحمل هزینه زیادی کرد. این وضعیت زمانی برای نظام حادتر شد که در سال ۱۹۹۹، اصلاحطلبان در اولین انتخابات شورای شهر که توسط جمهوری اسلامی برگزار شد، پیروز شدند و ۷۵ درصد از کرسی های شهرداری کشور را به دست آوردند. سال بعد، کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات مجلس پیروز شدند و ۲۲۲ کرسی از ۲۹۰ کرسی مجلس را به دست آوردند. زمانی که خاتمی در سال ۲۰۰۱ برای دومین بار به ریاست جمهوری رسید، اصلاحطلبان کنترل ریاست جمهوری، مجلس و شهرداریها را در دست داشتند. با گذشت زمان و به ویژه پس از حملات ۱۱ سپتامبر، سیاست خارجی تهران به وضعیتی بحرانی مبدل شد. ایران به ادعای کشف برنامه تسلیحات هستهای، تحت فشار فزاینده بینالمللی به رهبری ایالات متحده قرار گرفت. مهمتر از آن، رقابت با واشنگتن برای نفوذ در عراق در پی اقدام ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ برای سرنگونی رژیم صدام حسین در حال تشدید بود. آیتالله خامنهای و یارانش احساس میکردند که شکاف سیاسی داخلی، با کنترل اصلاحطلبان بر دولت، به ضرر منافع ژئوپلیتیکی رژیم خواهد بود، زیرا آن جریان مشتاق سازش با ایالات متحده است. راه حل محافظهکاران برای حل این مشکل، مشارکت در مهندسی پیش از انتخابات از طریق شورای نگهبان برای تسهیل در انتخاب کاندیداهای عمدتاً محافظهکار در انتخابات پارلمانی دوره هفتم در سال ۲۰۰۴ بود. در نتیجه، شورای نگهبان بیش از ۲۰۰۰ نامزد اصلاح طلب، از جمله ده ها نماینده مجلس ششم را رد صلاحیت کرد. این نتیجه دوگانگی نظام سیاسی ایران بود که ساختار دینی نمیتوانست به سادگی نهادهای منتخب مردم را با منویات فقهی جمع کند. برای تشکیل دمکراتیک…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.