شکست در احیای برجام
دقیقاً پنج سال از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا از توافق هستهای سال 2015 با ایران و بیش از دو سال از زمانی که جو بایدن، رئیسجمهور کنونی آمریکا تلاش خود را برای بازگرداندن آن آغاز کرد، میگذرد. اما علیرغم امیدهای زیاد، بایدن نتوانسته برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام را احیا کند. و تا حدی، این شکست دولت تلقی می شود. در مذاکرات اولیه، بایدن در تحت فشار قرار دادن کنگره برای حمایت از یک طرح بحث برانگیز سیاست خارجی در زمانی که به حمایت آن برای برنامه داخلی خود نیاز داشت، مردد بود. شکست نیز نتیجه لجبازی ایرانیان است. با طولانی شدن مذاکرات، تهران موانعی را ایجاد کرد و خواسته های متعددی را مطرح کرد که از جمله آنها تضمین عدم خروج مجدد دولت بعدی ایالات متحده از توافق بود که واشنگتن به سادگی نتوانست آنها را برآورده کند. در نتیجه، از سپتامبر 2022 عملاً هیچ پیشرفتی در مذاکرات حاصل نشده است و دو طرف تا رسیدن به توافق فاصله زیادی دارند.
با این حال، برنامه هسته ای تهران در حال حاضر پیشرفته تر از همیشه است. به گفته آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران اورانیوم را تا 84 درصد غنیسازی کرده است .یعنی فقط اندکی کمتر از خلوص مورد نیاز برای تسلیحات و همچنین ایران مواد شکافتپذیر غنیشده کافی برای چندین بمب را جمعآوری کرده است. به گفته مقامات پنتاگون، این کشور می تواند ظرف چند ماه یک سلاح هسته ای عملیاتی تولید کند. در نتیجه، به لطف اشتباه استراتژیک ترامپ، ایران بالفعل یک کشور هستهای است و برای ساخت بمب تنها به یک تصمیم سیاسی لازم است .
حتی اگر مذاکرات از سر گرفته شود، بعید است که بتوان برجام را نجات داد. برنامه هسته ای ایران آنقدر پیشرفته است که نمی توان آن را با یک توافق مهار کرد و فضای سیاسی در غرب برای مذاکرات معنادار مساعد نیست. اعتراضات اجتماعی گسترده و ضد دولتی در ایران و واکنش سرکوبگرانه تهران، اشتها را در واشنگتن و پایتخت های اروپایی برای لغو تحریم ها علیه ایران که بخشی ضروری از یک توافق معنادار است از بین برده است. حمایت ایران از تهاجم روسیه به اوکراین برای افکار عمومی غرب نیز منفور بوده است و حتی اگر واشنگتن مایل بود که برای بازگرداندن برجام، دست نگه دارد و بسیاری از تحریمها را لغو کند، مشخص نیست که رهبران ایران واقعاً علاقهمند به نهایی کردن توافق با دولتی هستند که ممکن است در کمتر از دو سال از قدرت خارج شود یا خیر.
با وجود همه مشکلات پیش روی توافق میان ایران و غرب ،سیاستگذاران تلاش میکنند تا طرح B را طراحی کنند. اما نسخههای آنها عموماً همان سیاستهای گذشته هستند ، یعنی تحریم و انزوای بینالمللی ایران، اقدام های مخفیانه، تمرینها و تهدیدهای نظامی. همه این سیاست ها پیش از این اجرا شده اند و در دو دهه گذشته نتوانستهاند پیشرفتهای هستهای ایران را مهار کنند. به نظر میرسد کاخ سفید علاقهمند به نوعی توافق «کمتر برای کمتر» است، که در آن ایالات متحده بیشتر تحریمهای خود را حفظ کند اما در ازای مسدود کردن جنبههای مهم و اصلی برنامه هستهای ایران ، مانند غنیسازی در سطح بالا، تخفیف های جزئی در تحریم ها ارائه کند. با این حال، در حال حاضر، تهران روشن کرده است که علاقه ای به این نوع ترتیبات ندارد.
اگر ایالات متحده و اروپا نمیخواهند ایران به یک کشور دارای سلاح هستهای تبدیل شود، و اگر نمیخواهند به ایران حمله کنند و جنگی را برای عقب انداختن برنامه هسته ای ایران ایجاد کنند، به یک رویکرد دیپلماتیک جدید نیاز دارند. خوشبختانه، رویدادهای اخیر در خاورمیانه فرصتی برای آن ایجاد کرده است. توافق ایران و آمریکا ممکن است امکانپذیر نباشد، اما از آنجایی که پادشاهیهای عرب خلیج فارس روابط بهتری با تهران برقرار کرده اند، آنچه زمانی غیر ممکن بود، اکنون ممکن شده است ، یعنی توافقی منطقهای که همزمان با مداخله ایران در شبه جزیره عربستان و برنامه هستهای آن مقابله میکند که اکنون کاملاً قابل تصور است. . برخلاف برجام، این نوع معامله باعث خرید از کشورهای نزدیک ایران می شود و آن را بسیار پایدارتر می کند. این به ایران آرامش اقتصادی معنادارتر و پایدارتری می دهد. این می تواند به طور دائم، نه به طور موقت، برنامه هسته ای ایران را مهار کند و ممکن است حمایت تهران از شبه نظامیان مشکل ساز در منطقه را کاهش دهد. با انجام این کار، چنین معامله ای می تواند ثبات بیشتری را برای بخشی از جهان که به شدت به آن نیاز دارد، به ارمغان بیاورد.
توافق منطقه ای جایگزین احیای برجام
غرب در دیپلماسی هستهای خود با ایران، معاملات محدودی را دنبال کرده است. به عنوان مثال، بسیاری از مفاد برجام به مرور زمان از بین میرود و این توافق عمداً مشکلات منطقهای از جمله تأمین مالی ایران برای گروههای مسلح را نادیده میگیرد، زیرا سیاستگذاران غربی معتقد بودند که نمیتوانند به توافق هستهای دست یابند و به تنشهای دیگر همزمان رسیدگی کنند. آنها تصمیم گرفتند که ابتدا بر روی توقف برنامه هسته ای ایران تمرکز کنند، که از همه مهمتر بود و اولویت داشت . سپس مذاکره کنندگان در آینده بتوانند به مسائل دیگر بپردازند.
اما این رویکرد محدود دیگر قابل اجرا نیست. برنامه هسته ای ایران برای محدودیت های موقت و اقدامات شفاف برای کاهش نگرانی های غرب و اسرائیل بسیار پیشرفته است. ایالات متحده همچنین نشان داده است که نمی تواند به قول خود پایبند باشد، و این امر باعث می شود که غرب نتواند منافع اقتصادی موثر و پایداری را که ایران به دنبال آن است به این کشور ارائه دهد. اروپاییها نیز به نوبه خود ثابت کردهاند که نمیتوانند بدون موافقت آمریکا به وعدههای اقتصادی خود به ایران عمل کنند. شکست برجام نشان داد که یک توافق هسته ای موفق ممکن است در واقع مستلزم کاهش تنش ایران با همسایگان خود باشد. زمانی که برجام در سال 2015 نهایی شد، عربستان سعودی و امارات متحده عربی این توافق را به عنوان یک چک سفید تلقی کردند که به ایران اجازه می داد دخالت خود را در امور کشورهای عربی را عمیق تر کرده و برنامه موشک های بالستیک خود را بیشتر گسترش دهد. در نتیجه، آنها یک ترامپ را ترغیب کردند که از این توافق صرف نظر کند. او نیز به اشتباه این را پذیرفت و از توافق خارج شد .
پس از سال ها این کشورها دریافتهاند که خروج از این معامله اشتباه بزرگی بوده است. پایان برجام، ایران کینه توز را تهاجمیتر کرد و فعالیتهای هستهای ایران را نگران کننده تر از قبل کرد. اما اگرچه کشورهای خلیج فارس نمی توانند توافق هسته ای را احیا کنند، اما نگرانی آنها در مورد ایران، به طور متناقضی، یک توافق بزرگتر و منطقه ای را به یک احتمال واقعی تبدیل کرده است. دلیل آن این است که کشورهای عربی خلیج فارس در تلاش برای محدود کردن حملات ایران به سرزمینهای خود، به شیوههایی با ایران درگیر شدهاند که از اوایل دهه 2000 چنین نبوده است. در آگوست گذشته، کویت و امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک خود با ایران را احیا کردند و در ماه مارس، ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال جدایی در توافقی با میانجیگری چین، روابط خود را عادی سازی کردند. این توافقات بدین معناست که اکنون برای قدرتمندترین کشورهای خاورمیانه (به استثنای اسرائیل) امکان آغاز گفت و گوی منطقه ای با ایران وجود دارد، گفت وگویی که هدف آن دستیابی به آنچه همه شرکت کنندگان بالقوه ادعا می کنند می خواهند: امنیت افزایش یافته وگسترش پیدا کند ، تجارت رونق گرفته و منطقه عاری از سلاح هسته ای در خلیج فارس ایجاد شود .
شرط لازم برای دستیابی به این هدف، تضمینهایی از سوی ایران در مورد پیشبینی قدرت منطقهایاش است، مانند تعهد به عدم حمایت مالی یا نظامی از بازیگران غیردولتی در شبه جزیره عربستان. در مقابل، این کشورها خودشان متعهد می شوند که از گروه هایی که ایران را بی ثبات می کنند حمایت نکنند. این رویکرد همچنین مستلزم موافقت تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس با کنترل های سختگیرانه در قبال توسعه هسته ای از جمله توسط ایران است. برای مثال، این کشورها میتوانند برای همیشه غنیسازی اورانیوم بالای پنج درصد را کنار بگذارند، برای همیشه از بازفرآوری پلوتونیوم دست بکشند و اجرای پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را تصویب کنند که به بازرسان سازمان ملل دسترسی های لازم و کافی به همه سایتهای اعلامشده و مشکوک هستهای را فراهم میکند. برای برآورده ساختن این الزامات، ایران میتواند ذخایر 20 و 60 درصدی مواد شکافتپذیر موجود خود را تا زیر پنج درصد ترکیب کند یا آنها را به خارج ارسال کند. همه امضاکنندگان همچنین میتوانند با بازرسیها و سرمایهگذاریهای مشترک در سوخت هستهای و همچنین در ایمنی و امنیت هستهای موافقت کنند، همانطور که آرژانتین و برزیل در سال 1981 این کار را انجام داده اند .
این مفاد هسته ای هزینه کمی برای همسایگان عرب ایران به همراه خواهد داشت، زیرا هیچ یک از آنها با وجود جاه طلبی های هسته ای عربستان سعودی ، در حال حاضر دارای یک برنامه چرخه سوخت هسته ای بومی نیستند که بخواهند آن را کنار بگذارند. اما هزینه های قابل تحملی نیز برای ایران به همراه خواهد داشت. برخلاف برجام، این مفاد به ایران اجازه میدهد با محدودیتهای بلندمدت برنامه هستهای خود موافقت کند، بدون اینکه زیرساختهای خود را از بین ببرد یا بهعنوان یک کشوراستثنایی از قاعده در میان سایر کشورهای عضو معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، که برنامههای هستهای آنها مشمول مقررات موقتی نیستند، رفتار شود. همچنین خطر حمله ایالات متحده و اسرائیل بر سر برنامه هستهای ایران را خنثی میکند، چیزی که کشورهای عربی خلیجفارس نیز میخواهند از آن اجتناب کنند چرا که از آسیب های جانبی آن واهمه دارند .
در واقع، ایالات متحده و متحدان اروپاییاش میتوانند و باید به صورت فعالانه از چنین توافقی حمایت کنند. آنها باید توافق تجارت آزاد ایران و خلیج فارس را از تحریم ها مستثنی کنند و یک مسیر قدرتمند برای رشد اقتصادی در میان همه طرف های توافق ایجاد کنند. شورای امنیت سازمان ملل میتواند این توافق را بهعنوان جانشین برجام تأیید کند و پیامدهای تنبیهی را برای نقضها تعیین کند، که میتواند شامل اجازه دادن به شرکتها برای شکایت از کشورهایی باشد که طبق کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی، این توافق را نقض میکنند. تثبیت توافق هستهای در چارچوب منطقهای همچنین اعمال مجدد تحریمها را برای ایالات متحده دشوارتر میکند، زیرا برخلاف سال 2018، واشنگتن در صورت تلاش برای کنارهگیری با مقاومت دوستان عرب خلیج فارس خود مواجه خواهد شد. پس برای ایران، این توافق ممکن است از نوع طول عمر تضمین شده ای برخوردار باشد که برجام هرگز ارائه نکرده است و یکی از کاستی های کلیدی آن توافق را اصلاح می کند.
توافق منطقه ای وسیع و مزایای آن
یک توافق منطقهای وسیع با مخالفت اپوزسیون حکومت ایران در ایالات متحده و اروپا مواجه خواهد شد، که ممکن است آن را به عنوان راه نجاتی برای حکومت ایران ببینند که پس از ماهها اعتراض، آن را در میان طناب های بسته محصور میبینند. با این حال شایان ذکر است که روابط صمیمانه با همسایگان ایران (و غرب) مانع از فروپاشی حکومت شاه در سال 1979 نشد. آنها حکومتی را که امروز فاقد مشروعیت مردمی است، نجات نمی دهند. همچنین یک معامله راه حلی جادویی نخواهد بود که تمام تنش های اصلی منطقه را حل کند. به هر حال، بسیاری از کشورهای اروپایی، اقتصاد خود را با روسیه ادغام کردند و هیچ کاری برای جلوگیری از حمله مسکو به اوکراین انجام ندادند.
با این حال، اگرچه روابط اقتصادی قویتر نمیتواند ثبات را تضمین کند، اما آسیب رساندن به همسایگانش را برای تهران گرانتر میکند. با افزایش وابستگی متقابل اقتصادی با ایران، کشورهای ثروتمند عربی خلیج فارس اهرم های بیشتری بر تهران به دست خواهند آورد و سیاست های تهاجمی ایران را از بین می برند. ایران نیز به نوبه خود فرصت بازسازی اقتصاد خود را خواهد داشت. این مزایا توضیح می دهد که چرا، زمانی که ما چنین توافقی را در گفتگو با سیاست گذاران در عمان، قطر، عربستان سعودی و حتی ایران پیشنهاد کردیم، بازخورد مثبت دریافت کردیم. مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس نشان دادند که در صورت حمایت ایالات متحده از چنین توافقی استقبال خواهند کرد.
برای واشنگتن و متحدانش، یک توافق منطقه ای گسترده مزایای دیگری نیز خواهد داشت.و می تواند به عنوان مدیریت بحران عمل کرده، و روی توسعه برنامه هسته ای ایران سرپوش بگذارد و هم محدودیتهای دائمی و اقدامات شفافساز را در برنامه هستهای تهران ایجاد کند و همچنین از رقابت میان همسایگان ایران برای همخوانی با فناوری چرخه سوخت هستهای تهران جلوگیری میکند. به عبارت دیگر، این توافق، توافقی به مراتب بادوام تر و قدرتمندتر از برجام خواهد بود. و اگر این توافق تنشها را بین ایران و همسایگانش کاهش دهد، به ایالات متحده این امکان را میدهد که بیشتر بر نگرانیهای سیاسی مهمی مانند تغییرات آبوهوایی و رقابت قدرتهای بزرگ تمرکز کند.
مهمتر از همه و برخلاف احیای برجام ، این معامله در واقع می تواند اتفاق بیفتد. این بلندپروازانه است، اما جهان به ترتیبی نیاز دارد که مسائل هسته ای و منطقه ای را با هم ادغام کند، چرا که این امر می تواند ثبات پایدار در خاورمیانه ایجاد کند.