اصطلاح «اسلام اسرائیلی» ممکن است شبیه به یک واژه بد به نظر برسد اما اسلام در جامعه اسرائیل و در داخل کشور اسرائیل وجود دارد. کمتر از یک پنجم اسرائیلیها توسط دولت به عنوان مسلمان ثبت شدهاند. با این وجود، رابطه بین اسرائیل و اسلام هرگز مطلوب نبوده است. اسلام رسمی اسراییلی نه تنها وجود دارد، بلکه به طرق انتقادی، هرچند ظریف، در حال تغییر است. این اشکال جدید که در آن ادعای خود را نشان میدهد، ممکن است بلافاصله قابل مشاهده نباشد، اما اثرات سیاسی بلندمدتی برای کشور خواهد داشت. هنگامی که دولت اسرائیل در سال 1948 تشکیل شد، سیستم مذهبی به ارث برده از دولت عثمانی با قیمومیت بریتانیا اصلاح شده بود اما اکنون قرار بود برای پاسخگویی به نیازهای یک دولت یهودی دوباره پیکربندی شود. اداره اسلام برای رهبران دولت جدید اولویت اصلی نبود. در حالی که اسرائیلیها اغلب ترتیبات مربوط به مذهب را ادامهی نظام ارزن عثمانی توصیف میکنند، آنها تغییرات اساسی را که پس از برچیدن هر ساختار مرکزی برای مسلمانان به وجود آمد، از دست میدهند. ساختارها و فرآیندهای مختلف، حقوقی، خیریه، قضایی و آموزشی، که به شیخ الاسلام عثمانی متصل شده بود، ادامه یافت اما دیگر هیچ سلسله مراتب واحدی بر آنها نظارت نداشت. بنابراین، دولت جدید اسرائیل به سختی اسلام را متلاشی کرد. رهبران جدید اسرائیل نسبت به شهروندان فلسطینی این کشور نگرانی نشان دادند. رویکرد میانمدت، حفظ مقداری از حکومت نظامی بر شهرها و روستاهایشان بود، استراتژی که نزدیک به دو دهه دوام آورد. در بلندمدت، مجموعه مشخصی از سیاستها و راهکارها برای تعقیب این اهداف کلی پدیدار شد. ساختارهای جمعی و مذهبی به عنوان ساختارهایی تلقی میشدند که باید به طور محدود به سمت مأموریت خود متمایل شوند: اجازه دادن به شهروندان فلسطینی برای آموزش به زبان عربی با یک برنامه درسی متمایز که شامل آموزش غیرسیاسی مذهبی است و…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.