حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ علیه اسرائیل یک شوک استراتژیک با ابعاد تاریخی بود. این حملات، مانند سایر رویدادهای فاجعهبار نظیر ۱۱ سپتامبر، بلافاصله درسهایی را در مورد چالشهای پیش روی سرویسهای اطلاعاتی و هزینههای خودرأیی به وجود آورد. رهبران اسرائیل، در شوک ناشی از این تروما، عملیاتهای گستردهای را نه تنها در غزه، بلکه علیه اهدافی در ایران، لبنان، سوریه، کرانه باختری و یمن آغاز کردند. برای بسیاری از اسرائیلیها، ۷ اکتبر به نظر میرسید که حقایق تلخی را در مورد ماهیت دشمنانشان و خیانت دوستان به اصطلاحشان تأیید میکند. با این حال، در عمل، این درسها تنها تا حدی صحیح بودند و در چندین مورد، به شکل خطرناکی ناقص ماندند. درس اول: نمیتوانید با تروریستها و حامیانشان کنار بیایید اینکه نباید با تروریستها کنار آمد، درسی بدیهی به نظر میرسد، اما وقتی در خاورمیانه زندگی میکنید که دولتهایی مانند ایران و سوریه از تروریسم حمایت کردهاند و گروههایی مانند حماس و حزبالله کنترل قلمرو را در دست داشتهاند، کار کردن با گروههای افراطی و حامیانشان یک شرّ ضروری به نظر میرسد. قبل از ۷ اکتبر، اسرائیل بر ترکیبی از اجبار و انگیزه برای مدیریت حماس تکیه میکرد و متقاعد شده بود که انگیزههای مادی و فشار، یک شریک حکومتی عملگرا در غزه ایجاد کرده است. در لبنان، اسرائیل عمدتاً بر بازدارندگی برای مقابله با حزبالله تمرکز کرده بود و از تهدید مجازات برای منصرف کردن این گروه از حمله استفاده میکرد. ۷ اکتبر این فرض را درهم شکست که میتوانید تروریستها را مدیریت کنید، و بر موضع بنیامین نتانیاهو نخستوزیر مبنی بر عدم مذاکره با حماس تأکید کرد و منجر به عملیات همهجانبه علیه حزبالله، ایران و اهداف نظامی در سوریه شد. با این حال، بازیگران شرور لزوماً غیرمنطقی نیستند. آنها سیاستهای داخلی، اولویتهای استراتژیک و نقاط ضعف خاص خود را دارند. حملات حسابشده حزبالله پس از ۷ اکتبر…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.