محیط امنیتی قرن بیست و یکم، تحت تأثیر جنگ جهانی علیه تروریسم (GWOT) و احیای رقابت قدرتهای بزرگ تعریف میشود. در حالی که ایالات متحده در دو دهه گذشته عملیاتهای زیادی داشته است، رقبایی مانند روسیه، چین و ایران در حال اصلاح استراتژیهای خود برای ایجاد یک رقابت استراتژیک یکپارچه با آمریکا بودهاند.این دشمنان به دنبال تضعیف نفوذ ایالات متحده در صحنه جهانی از طریق روشهای غیرنظامی و نامتقارن هستند و اهداف سیاست خارجی خود را در زیر آستانه درگیریهای نظامی محقق میسازند. در این محیط امنیتی در حال تحول، ایالات متحده باید از درسهای گذشته برای شکلدهی به استراتژیهای آینده استفاده کند. ایالات متحده با بازنگری در اصول سند شورای امنیت ملی شماره 68 (NSC-68)، الگوی تاریخی جنگ سرد که قدرتهای دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی را یکپارچه میساخت، میتواند چارچوب مدرنی برای رقابت استراتژیک یکپارچه ایجاد کند تا به طور مؤثر با تروریسم مقابله کرده و اهداف امنیت ملی را محقق سازد. به این منظور، یک رویکرد جامع برای مقابله با تهدیدات چندوجهی امروز از سوی بازیگران دولتی و غیردولتی ضروری است. استراتژی ضدتروریسم ایالات متحده در نهایت نتوانست پیروزی استراتژیکی را در طول جنگ جهانی علیه تروریسم به دست آورد. اصل اساسی این شکست این است که یک رویکرد یکپارچه و هماهنگ در سطح دولت وجود ندارد. با وجود موفقیتهای نظامی قابل توجه، این استراتژی در پرداختن به علل ریشهای تروریسم و جلوگیری از گسترش آن ناکام ماند. عدم هماهنگی بین تلاشهای دیپلماتیک، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی در افغانستان منجر به جدایی بین عملیات نظامی و تلاشهای ملتسازی شد و به بهانهای برای خروج فاجعهبار نیروهای نظامی ایالات متحده که با سقوط کابل و احیای طالبان همراه بود، منجر شد. در عراق، عدم هماهنگی بین ابزارهای قدرت نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی در نهایت بیثباتی را طولانیتر کرد و به ظهور گروههای تروریستی جدیدی مانند دولت اسلامی عراق و…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.