عملیات طوفان‌الاقصی گرچه به ویرانی غزه منجر شده ولی نشان شکست راهبردی است که اسرائیل از ۲۰۰۰ بدین سو برای مهار مقاومت در پیش گرفته بود و حاضر به پذیرش مسیر راه‌حل دوکشوری نبود. پیش از ورود به عرصه پیشنهاد راه‌حل برای بحران فلسطین باید «یک سیاست مستحکم برای مدیریت دوره زمانی طولانی قبل از حل مناقشه» پیشنهاد شود. این دوره باید ناظر به افزایش استقلال تشکیلات خودگردان در کرانه باختری در حوزه‌های غیرنظامی و در عین حال، مهار خشونت‌های شهرک‌نشینان علیه فلسطینیان، به واسطه فشارهای آمریکا بر اسرائیل باشد. سپس بازسازی غزه با کمک کشورهای حاشیه خلیج فارس و همراهی امنیتی مصر و تشکیلات خودگردان آغاز شده و اداره آن به «فلسطینیان سکولار» واگذار شود. طوفان‌الاقصی شکست پارادایم «زمین در برابر صلح» بود که عملاً به «الحاق خزنده کرانه باختری به اسرائیل» منجر شد. پیشنهاد نویسنده، «صلح در برابر صلح» است. یعنی توقف نبرد برای همه طرف‌ها و جلوگیری از فرسایش تشکیلات خودگردان که امیدها برای مذاکرات را حفظ کند. طوفان‌الاقصی تبدیل به ترومایی برای ساکنان مناطق اشغالی شده که امکان مذاکره با فلسطینیان را به محاق برده و از سوی دیگر تهاجم اسرائیل به غزه نیز، جنایاتی نابخشودنی را در افکار عمومی مردم فلسطین، به میراث گذاشته است. بنابراین «هر طرف معتقد است که وجود طرف مقابل، تهدیدی برای اوست». و این مانع امتیازدهی و توافق است.
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.