به عنوان کسی که کتابی در مورد روابط پکن با آفریقا در آغاز رونق آن نوشتهام، مدتهاست که به طرح سؤالات خبرنگاران غربی در مورد سوءاستفاده چین از کشورهای بسیار ضعیفتر عادت کردهام. آیا تلاش مداوم پکن در این قاره چیزی بیش از تلاش برای کنترل ذخایر عظیم ثروت معدنی آفریقا نیست؟ آیا سخاوت ظاهری آن به شکل وامهای زیرساختی عظیم تلهای ماهرانه برای مقروض کردن کشورهای آفریقایی، به منظور تسلط و بهرهکشی بهتر از آنها نیست؟ مکمل این سؤالات، چه صریح و چه ضمنی، این بود که فقرا و ضعفا میتوانند مطمئن باشند که روابط تجاری با ایالات متحده و متحدان غربی آن همراه با احترام به اصول مورد ستایش آنها – ارزشهای جهانی مانند عدالت، انصاف، شفافیت، حقوق بشر، مخالفت با فساد و احترام به قانون – خواهد بود. سادهلوحی این نوع چارچوب همیشه باعث رنجش من میشد، زیرا به عنوان یک مورخ و روزنامهنگار، خوب میدانم که واشنگتن چقدر این اصول جهانی را به نفع منافع ژئوپلیتیکی یا مصلحت کنار گذاشته است. در طول دههها، در هر قاره مثالهایی وجود داشته است. مانند سرنگونی دولت مصدق در ایران در سال ۱۹۵۳، حمایت از دیکتاتوریهای ظالم و فاسد در آمریکای لاتین و کارائیب در طول جنگ سرد، و حمایت از حکومتهایی در آفریقا مانند رژیم موبوتو که سرنگونی نهایی آن در یک جنگ طولانی و پرهزینه قاره ای پس از سه دهه ویرانگر، توسط من به عنوان یک خبرنگار پوشش داده شد. اما در طول این مدت، و تحت دولتهای جمهوریخواه و دموکرات، واشنگتن موفق شد صدای ارزشها را در سطحی به اندازه کافی بالا حفظ کند تا این امید را تبلیغ کند که قدرت ایالات متحده هرگز نمیتواند کاملاً از فضایل جاودانه جدا شود. هنوز خیلی زود است که بدانیم پیشنهاد صلح ادعایی رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، به رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، چگونه خواهد بود یا…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.