آسیای مرکزی همیشه منطقهای مورد علاقه برای قدرتهای جهانی بوده است. اهمیت استراتژیک این منطقه به جاده بزرگ ابریشم برمی گردد که بین شرق و غرب پل ارتباطی برقرار و امکان تبادل گنجینههای مادی و فرهنگی را فراهم میکرد. امروزه اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک آسیای مرکزی کاهش نیافته است و قدرتهای بزرگ جهانی مانند چین، روسیه و ایالات متحده در کنار بازیگران منطقهای مانند ترکیه، ایران و هند برای نفوذ در رقابت هستند. قرن بیست و یکم پویاییهای جدیدی را به این رقابت قدیمی وارد کرده است و به واسطه منابع طبیعی وسیع این منطقه، نقش آن به عنوان یک بازار در حال رشد و موقعیت جغرافیایی محوری آن به عنوان حایل بین قدرتهای رقیب تقویت شده است. از لحاظ تاریخی، آسیای مرکزی میدان نبرد امپراتوریهای مختلف، ترکها، هونها، فارسها، عربها، مغولها، روسها و چینیها، بوده است که همگی به دنبال تسلط بر شهرهای استراتژیک آن در امتداد جاده ابریشم بودند. این شهرها نه تنها مراکز تجاری بلکه مراکز نفوذ فرهنگی و مذهبی بودند. پس از فروپاشی شوروی، رقابت جهانی بر ثروت انرژی آسیای مرکزی متمرکز و اکنون به دیپلماسی فرهنگی و استراتژیهای قدرت نرم تبدیل شده است. نهادهایی مانند Rossotrudnichestvo روسیه و مؤسسه کنفوسیوس چین با هدف تعمیق نفوذ از طریق آموزش و روابط فرهنگی، اهتمام به بهبود چهره خود در آسیای مرکزی کرده اند. نبرد برای قلبها و ذهنها اصطلاح «نبرد برای قلبها و ذهن ها» استفاده استراتژیک از دیپلماسی فرهنگی و قدرت نرم توسط قدرتهای جهانی در بحبوحه رقابت ژئوپلیتیکی را در بر میگیرد. جامعه دانشگاهی درباره تعریف دقیق آن بحث میکند و برخی آن را ترویج فرهنگ ملی در خارج از کشور تعریف میکنند. دیگران آن را با مفهوم قدرت نرم جوزف نای، که بر مؤسسات فرهنگی، موزهها و داستان سرایی برای تقویت درک و جلوگیری از درگیریها تأکید میکند، همسو میکنند. قدرت نرم، که توسط…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.