متیو لویت، مشاور ضدتروریسم وزارت خارجه آمریکا از ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ و دوورا مارگولین، کارشناس «اندیشکده واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک»، طی گزارش مفصلی در آبان ۱۴۰۲ به ارزیابی روندی پرداختند که حماس از تأسیس تاکنون طی کرده است.
نویسندگان، طوفانالاقصی را یک «تغییر پارادایم» در عملکرد نظامی حماس عنوان میکنند که تا پیش از این صرفاً به عملیاتهای موشکی اکتفا میکرد. در واقع به نظر این دو نویسنده، حماس از یک «دولت اسلامگرا» بار دیگر به جایگاه یک «سازمان شبهنظامی» بازگشت.
«حرکه المقاومه الاسلامیه» با نام اختصاری حماس در ۱۹۸۷ به عنوان شاخهای از اخوانالمسلمین در فلسطین تأسیس شد و با «خدمات اجتماعی» توانست جایگاه مناسبی در میان فلسطینیان بیابد که از سازمان آزادیبخش فلسطین ناراضی بودند.
طبق این گزارش، «شورای سیاسی» بر فعالیت شاخههای اجتماعی و نظامی نظارت میکند. علاوه بر اینکه ساختار رهبری حماس به صورت افقی در مناطق جغرافیایی اعم از غزه، کرانه باختری، زندانهای رژیم اسرائیل و خارج از فلسطین، گسترده است. رهبری حماس در ۱۹۹۹ از اردن اخراج و به سوریه رفت و پس از وقوع جنگ داخلی سوریه از آنجا به ترکیه و قطر مهاجرت نمود.
نویسندگان بیان میکنند علاوه بر اسلامگرایی، ناسیونالیسم، دومین مؤلفه ایدئولوژی حماس برای مشروعیت مقابله با «دشمنی است که سرزمین مسلمین را اشغال کرده است». به همین دلیل در جریان انتفاضه دوم از ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، حدود ۴۰ درصد عملیاتهای استشهادی توسط اعضای حماس انجام شد.
لویت و مارگولین معتقدند ورود حماس به رقابت پارلمانی فلسطین در ۲۰۰۶، نشان عملگرایی این گروه بود که توانست با فهرست «تغییر و اصلاح»، رضایت بخش قابل توجهی از مردم فلسطین که از فساد تشکیلات خودگردان نااُمید بودند را جلب و ۷۴ کُرسی از ۱۳۲ کُرسی پارلمان را کسب نماید. ولی اختلاف با تشکیلات خودگردان برای تشکیل یک دولت واحد، منجر به تقسیم حکومت در غزه و کرانه باختری شد.
طبق این گزارش، بخش دیگری از عملگرایی حماس در مقام حکومت، در مواجههاش با تعارضهای فرهنگی مانند حجاب نمایان شد. حماس از اجبار به پوشش اسلامی در غزه خودداری کرده و حتی ضرورت اجازه مردان به زنان خانواده برای کسب مجوز سفر خارجی را لغو نمود. بخش دیگری از این عملگرایی در مبارزه حماس با گروههای تکفیری در غزه در ۲۰۰۹ نمایان شد که به مرگ و بازداشت تعدادی از وابستگان این گروهها در غزه انجامید.
حماس در منشور خود، منتشرشده در ۱۴ دسامبر ۱۹۸۷ بر «جهاد» به عنوان تنها مسیر مواجهه با اشغالگران تأکید داشت. به همین دلیل با وجود استقرار حکومتش در غزه، از نبرد با اسرائیل غافل نشد و نبردهای ۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱ میان حماس و رژیم اسرائیل رخ داد. همچنین از ۲۰۱۷ با انتقال صلاحالعاروی از ترکیه به لبنان، حماس با همکاری حزبالله توانست یک پایگاه عملیاتی در مرزهای جنوب لبنان ایجاد نموده و از آن محدوده نیز امنیت رژیم اسرائیل را تهدید کند. در این گزارش ادعا شده که العاروی علاوه بر لبنان، بر فعالسازی هستههای عملیاتی حماس در کرانه باختری برای عملیات در شهرکهای صهیونیستنشین نیز نظارت دارد.
نویسندگان معتقدند «ماهیت متضاد درونی» حماس موجب بروز مواضعی پارادوکسیکال شده است. از یکسو خالدمشعل در ۲۰۰۹ و سپس بهروزرسانی منشور این سازمان، در ماه می ۲۰۱۷ بر تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی در مرزهای پیش از ۱۹۶۷ به پایتختی بیتالمقدس تأکید کردهاند و از سوی دیگر اسماعیلهنیه بارها تکرار کرده که «فلسطین از بحر تا نهر باید آزاد شود و تا زمانی که اشغالگری ادامه دارد، مقاومت نیز ادامه خواهد داشت». نویسندگان این وضعیت را یک «بحران ایدئولوژیک» قلمداد میکنند که به دلیل تلاش حماس برای ایجاد حفظ تؤأمان دو جایگاه، یکی حکومت و دیگری جنبش، ایجاد شده است. از یکسو به دلیل جایگاه حکومتی مجبور به اتخاذ مواضع دیپلماتیک و کسب مشروعیت بینالمللی است و از سوی دیگر برای حفظ پایگاه اجتماعیاش بر موضع آرمانی نابودی اسرائیل تأکید دارد.
در این گزارش ذکر شده که جدایی حماس از دولت اسد از یکسو و سقوط دولت اخوانی مُرسی در مصر از سوی دیگر، موقعیت رهبران میانهروی سازمان مانند مشعل را تضعیف و موقعیت یحییالسنوار را در شورای سیاسی تقویت نمود که عملاً زمینه عملیات طوفانالاقصی را فراهم آورد.
نویسندگان معتقدند تهاجم زمینی اسرائیل به غزه، نسل آتی فلسطین را رادیکالتر خواهد کرد. بنابراین باید مقصر این وضعیت، حماس قلمداد شود. امری که نشان میدهد در عین حال که به نابودی حماس از طریق عملیات نظامی امید چندانی ندارند، ولی گمان دارند که از طریق فشار اقتصادی و آسیبهای اجتماعی میتوانند موقعیت حماس را در غزه متزلزل سازند.