شاید در یکسال اخیر هیچ کشوری به اندازه ایران با چالشها و پیچیدگیهای مختلف دست و پنجه نرم نکرده است. این وضعیت، دوباره بحث درباره چگونگی برخورد ایالات متحده و شرکایش با چالشهای ناشی از ایران را باز کرده است. برخی این فرصت را میبینند که به طور همزمان به تمام ابعاد تهدید، هم توان هستهای تهران و هم فعالیتهای منفی منطقهای آن، پرداخت. برخی دیگر پایان جمهوری اسلامی را به این فهرست اضافه میکنند. اما تجربه نشان میدهد که باید در استفاده از نیروی نظامی یا تحریمها و همچنین از تلاشهایی که هدفشان برکناری سیستم سیاسی موجود و جایگزینی آن با چیزی بهتر است، احتیاط کرد. موضوع این است که چه چیزی باید در اولویت قرار گیرد. بهترین رویکرد، دنبال کردن هدف بلندپروازانه تغییر سیاست امنیت ملی ایران از طریق دیپلماسی است، اما دیپلماسی که در پسزمینهای از توانایی و اراده استفاده از نیروی نظامی در صورت عدم پاسخگویی کافی تهران به نگرانیهای ایالات متحده و غرب انجام شود. قدرت منطقهای تهران عمدتاً ناشی از همکاری با گروههای مقاومت در غزه، عراق، لبنان، سوریه، یمن و فراتر از آن بود. این گروهها با اسرائیل (و هرگونه سازش بین اسرائیل و فلسطینیها) مخالفت و منافع ایالات متحده و غرب را تهدید کردند. به طور کلی، اینها مواردی بودند که ایران از طریق آنها تلاش میکرد خاورمیانه را به تصویر خود شکل دهد. این استراتژی غیرمستقیم تأثیر ایران را در سراسر منطقه افزایش داد و به تهران اجازه داد تا از انتقامجویی مستقیم اجتناب کند یا حداقل آن را به حداقل برساند. در عراق، ایران یکی از بزرگترین بهرهبرداران از جنگ ۲۰۰۳ ایالات متحده بود که با برکناری صدام حسین از قدرت، یک بغداد سنی را که قادر به تعادل با تهران شیعه بود، نابود کرد. ایران توانست از هرج و مرج ناشی از حمله و نزدیکی به اکثریت شیعه عراق…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.