تقریباً دو هفته پس از انتخاب دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، وقوع رخداد 7 اکتبر و حمله حماس به اسرائیل نه تنها در داخل کشور آمریکا، بلکه در اروپا و در سراسر خاورمیانه، زمین لرزههای ژئوپلیتیکی ایجاد کرد. سیاستهای منطقهای آمریکا و واکنش اسرائیل به حملات علیه آن، حاکی از قصد تغییر شکل نظم جهانی است – ارزیابیای که توسط مفسران برجسته ایرانی نیز بازتاب یافته است. آنها ادعا میکنند که ایالات متحده در حال برنامهریزی برای تصرف مستقیم غزه و لبنان به عنوان بخشی از یک استراتژی گستردهتر و مداخله در خاورمیانه است. هدف صرفاً تسلط اقتصادی نیست، بلکه کنترل نظامی نیز هست که به واشنگتن اجازه میدهد تا نفوذ قابل توجهی بر معماری امنیتی منطقه اعمال کند. از این دیدگاه، حضور نظامی آمریکا در غزه به دلیل چند عامل کلیدی اجتنابناپذیر تلقی میشود. اولین عامل، ناتوانی اسرائیل در سرکوب مقاومت فلسطینی است. به گفته مفسران ایرانی، هر تلاش اسرائیل برای سرکوب قیامهای فلسطینی در کرانه باختری و غزه با شکست مواجه شده و در نهایت، ابتکارات عادیسازی منطقهای را تضعیف کرده است. اکنون، با شکست تلاشهای اسرائیل برای برچیدن سازمانهایی که تروریستی اعلام شده اند، ایالات متحده مجبور به مداخله مستقیم شده است. عامل دوم مربوط به عدم پیشرفت برنامه هاست. آمریکا تصور میکرد اسرائیل را به دروازهای برای قدرتهای غربی در خاورمیانه تبدیل کند – عمدتاً از طریق کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) و عادیسازی روابط با عربستان سعودی. از این دیدگاه، عملیات «طوفان الاقصی» حماس این برنامهها را با آشکار کردن محدودیتهای اسرائیل در کنترل غزه مختل کرد و در نتیجه، نیاز به راهحلی تهاجمیتر را ضروری ساخت. تحلیلگران ایرانی استدلال میکنند که واشنگتن همچنین کوچ اجباری فلسطینیها به مصر و اردن را در نظر دارد - اقدامی که میتواند این کشورها را بیثبات کند و رژیمهای رئیسجمهور عبدالفتاح السیسی در مصر و ملک عبدالله دوم…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.