آقای خراتیان: از هفته قبل مجموعه جلساتی را پیرامون نقد گزارشهای اندیشکدههای برتر دنیا شروع کردیم و همانطور که گفتیم هدف ما بالا بردن توان تحلیلی در مورد مسائل پیچیده است.
مزیتهایی که این جلسات میتواند داشته باشد را در جلسات قبل توضیح دادیم و گفتیم شناخت اندیشکدههای مهم، نحوه گزارشنویسی، آدمهای برجسته اندیشکدهها، نحوه پرداخت اندیشکدهها و از همه مهمتر بحث پالِیسی پارادایمها و بحثهایی که در حوزه اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی دخالت میکنند مورد بحث قرار میگیرد که لازم است ما در آن سطوح بحث کنیم. اینها باعث میشود سطح فکری ما بالاتر برود.
بحث اندیشکده بیش از آنچه به ساختارهای مدیریتی و اینکه چگونه نیروی انسانی جذب کنیم و آنها را نگه داریم و ... همه مهم است و نمیخواهم به سادگی از آنها عبور کنیم. آنچه در ایران مشکل است این است که ما مدل تحلیلی نداریم و اندیشه سیاسی ما ضعیف است به همین خاطر شما میبینید یک اندیشکده با پشتیبانی دستگاههای بزرگ به وجود میآید و دهها کارشناس دارد اما گزارشهای آن ارزش چندانی ندارد.
در ادامه به این نتیجه رسیدیم که باید در این حوزه وقت بگذاریم و با هم این کار را انجام دهیم. من تمام تلاش خودم را میکنم تا این جلسات پربار باشد و دوستانی که در حوزه اندیشکدهای کار میکنند به این مسئله واقف باشند که این مسئله چقدر مهم است.
گزارشی که امروز انتخاب کردهایم، گزارش بسیار مهمی است که گروه بینالمللی بحران چند روز پیش ریلیز کرد و محل بحث زیادی شد، چون به نوعی به بنبست در مذاکرات هستهای ایران و غرب اشاره کرد و اگرچه راهحلهایی پیشنهاد میدهد اما به تصریح خودِ گزارش به نوعی در بنبست هستند یا احتمال ضعیفی دارند و این نکات مهمی برای ما مشخص خواهد کرد.
قبل از شروع بحث یک نکته مهم در امتداد نکات قبل بگویم، ما در این جلسات وقتی گزارش اندیشکدههای مختلف را به بحث میگذاریم با موضوعات مختلف روبرو میشویم. به عنوان مثال در جلسه قبل در مورد ژئوپلتیک مواد مخدر بحث کردیم و این جلسه در مورد پرونده هستهای ایران است. ممکن است این شائبه برای برخی از دوستان به وجود بیاید که چرا موضوعات اینقدر پراکنده است و آیا آقای خراتیانِ نوعی متخصص تمام علوم است که در مورد همه صحبت میکند؟
ما اینجا مسلماً وقتی میخواهیم بحث کنیم موضوعهای مختلف، یک سری ابعاد تخصصی دارد که مسلماً متخصص همان موضوع باید بحث فنی در مورد آن انجام دهد. مثلاً در پرونده هستهای ایران باید یک متخصص بیاید بگوید در لوزان یا در وین و عراق و ... که در مورد مذاکرات بحث شده چه شده و چه گذشته است. اینها جزئیاتی دارد که مسلماً من نمیتوانم همه این مسائل را شرح دهم و اشراف ندارم و متخصص موضوع باید حرف بزند.
یک موقع دیگر هم هست ما از منظر نقد و بررسی حرف میزنیم. مانند منتقد فیلم که متخصص همه ارکان فیلم از جمله فیلمبرداری و کارگردانی و بازیگری و ... نیست، اما در مورد فیلم حرف میزند. ما داریم از این منظر که این مسئله چه اُمُهاتی ندیده است یا در پالِسی پارادایمها دچار چه اختلالی است و نحوه تحلیل آن گزارشنویس از نظر فرم و مقدمه و موخره و صدر و ذیل چگونه با هم ارتباط برقرار میکند، بحث میکنیم. شاید یک سری نکات و سوالات پیش بیاید که طبیعتاً من نتوانم جواب بدهم. مسئله ما بحث اندیشکدهها و ارتقاء سطح تحلیل است و اگرچه من سعی میکنم با مطالعه بیایم. این توضیحات لازم بود گفته شود.
قبل از شروع بحث جدید لازم میدانم در مورد ترانزیت مواد مخدر که در جلسه قبل در مورد آن صحبت کردم، دو نکته بگویم. یکی اینکه در مورد اماناللهخان یک نکته گفتم که احتمال دارد سوء تفاهم شده باشد. من گفتم ایشان در بحث مواد مخدر و ارتباط آمریکا با افغانستان از سال 1940 شروع کرد و ادامه داشت که من تاریخ آن را 1920 عنوان کردم در صورتی که آن دوره مربوط به حضور ظاهرشاه بوده است.
نکته دیگر اینکه در یک تبادل اسرایی که اخیراً بین آمریکا و طالبان اتفاق افتاد، یکی از بزرگترین روسای مافیای مواد مخدر افغانستان که به طالبان بسیار نزدیک است آزاد شد و شاهدی بر ادعاهای جلسه قبل است.
در جلسه قبل گفته شد برای تحلیل گزارشات اندیشکدهای چند کار لازم است. یکی از این کارها تحلیل سابقه آن اندیشکده مخصوصاً روابط قدرتی که در پیرامون اندیشکده وجود دارد، است. اقدام دوم تحلیل سابقه نویسنده، مورد سوم تحلیل وضعیت سیاسی زمان گزارش، چهارم بررسی گزارشهای مشابه و پنجم هم بررسی رفرنسهای معتبر آکادمیک است. معمولاً در یک گزارش و در یک نقد همه اینها را با هم انجام نمیدهیم اما به اینها توجه میکنیم.
اندیشکده اینترنشنال کاریسیس گروپ(icj) در سال 1995 تشکیل شده و دفتر مرکزی آن در بروکسل بوده و فعالیت آن با حمایت جورج سوروس است. اعضای هیئت امنای این اندیشکده شامل افراد برجستهای مثل فدریکا موگرینی، کاربیت نخست وزیر سابق سوئد، کالدرون رئیس جمهور سابق مکزیک، هوشنگ انصاری از اعضای برجسته زمان شاه، تیزیپی لیونی وزیر امور خارجه اسبق اسرائیل و ... لیست بلندبالایی از آدمهای معتبر است.
در روابط قدرت پیرامون اندیشکده نیز جورج سوروس قرار دارد، ایشان در ایران مقداری بد جا افتاده است. وی در حزب دموکرات بسیار پرنفوذ است و مواضع او به طور جدی مورد رصد قرار میگیرد. آخرین موضع مهم ایشان سخنرانی در اندیشکده هوور بود و با وجود اینکه ایشان دموکرات است اما در اندیشکدهای که وابسته به جمهوری خواهان است صحبت کرد. من این سخنرانی را معادل تلگراف طولانی جرج کِنان که در مورد مقدمه جنگ سرد بود، میدانم.
جورج سوروس سه هفته قبل از شروع جنگ اکراین تحلیلی در مورد این جنگ و همچنین در مورد چین ارائه داد که پیشبینیهای مطرح شده در آن سخنرانی تا کنون خیلی خوب پیش رفته است. آنجا به پوتین توصیه میکند وارد جنگ نشود و اگر وارد جنگ شود غرب با او وارد جنگ نمیشود بلکه او را تحریم خواهد کرد.
همچنین چین را هم از طریق اتحاد کواد و اکوس به صورت خیلی جدی تهدید میکند و میگوید، آمریکا وارد جنگ با او میشود و کره را متعهد به تأمین امنیت تایوان میداند، در آن سخنرانی مسائل دیگر را هم مطرح میکند. این سخنرانی را حتماً گوش دهید چون خیلی مهم است. ایشان بسیار متمول است و در والاستریت حرفها و کارهای ایشان مهم است.
ما در آمریکا دو شبکه الیگارشی داریم که به خصوص در پرونده برجام شکاف بین این دو شبکه برجسته شده است. زمانی که بحث پرونده برجام مطرح شد دو جریان با هم مخالفت کردند. یک جریان افرادی مانند دیوید راکفلر، جورج سوروس، دانیل آبرام، تِد تِرنر(بنیانگذار cnn) یک طرف بودند و افرادی مثل شل دونادلسون(حامی اصلی ترامپ)، حریم ساوان، روپرت مرداک و لیست بلند بالایی از اندیشکدهها در امریکا بودند که دو تکه شده و وارد یک جدال شدند.
شاید در تاریخ معاصر آمریکا کمتر پیش آمده بود که اینقدر این شکاف شدید شود. کار به جایی رسید که نتانیاهو در مجلس آمریکا سخنرانی کرد اما اوباما اصلاً ایشان را تحویل نگرفت یعنی در این حد این شکاف عمیق شده است.
اهمیت آقای سوروس علاوه بر داخل امریکا بیشتر در خارج از آمریکا هست. ایشان نقش بسیار مهمی در توسعه اندیشکدههای اروپای شرقی بعد از فروپاشی بلوک شرق داشت و در آمریکای لاتین نیز به شدت اندیشکدهها را حمایت میکند. کلاً آدمی است که بخشی از پول خود را به کارهای اصطلاحاً عامالمنفعه اختصاص داده و به شدت از تأسیس و فعالیت اندیشکدهها حمایت میکند.
شاید ما ایشان را در ایران بیشتر به انقلابهای رنگی بشناسیم که البته درست است اما این موضوع مقداری تئوری توطئهای و زرد و ژورنالیستی شده است و باید دقت کنیم به دام آنها نیفتیم اما واقعیت این است که آقای سوروس در تغییر فضای سیاسی کشورهایی مانند چک و لهستان و ... بسیار موثر بوده است.
اندیشکده «icj» شامل همین مسئله میشود یعنی اینکه آی سی جی یک اندیشکده است که دفتر مرکزی آن (هد کوارتر) در بروکس است و مجموعهای از دفاتر را در کشورهای مختلف دنیا تأسیس کرده و در مورد مسائل و بحرانهای بینالمللی کار میکند. نکته اساسی این است که آقای سوروس از طریق اندیشکدهها دارد اعمال حاکمیت راهبردی میکند و روی سیاست بلندمدت کشورهایی که میتوانیم برخی از آنها را کمتر توسعه یافته بدانیم، کار میکند و قطعاً این اندیشکده از طریق این اعمال حاکمیت دارد سیاستهای کشورهایی مانند ایران را هدایت میکند.
در بین اندیشکدههایی که دارند در مسئله هستهای ایران کار میکنند نمیدانم چند اندیشکده است اما ای سی جی خیلی قوی کار کرده یکی از دلایل این است که آقای رابرت مالی که مسئول مذاکرات هستهای آمریکا با ایران است در این اندیشکده بوده و از او در این حوزه به عنوان درب چرخان نام برده میشود. یعنی اگر سوابق آقای مالی را نگاه کنید میبینید در دوره کلینتون در شورای امنیت ملی بوده است در دوره آقای بوش پسر جدا میشود میرود در ای سی جی مشغول فعالیت میشود دوباره در دوره اوباما مسئول ارتباط با حماس و ایران میشود و بعد هم در دوره ترامپ در سمت نایب رئیس و رئیس ای سی جی مشغول میشود. آقای رابرت مالی مثال عینی و بهترین مثال از کارکرد اصطلاح درب چرخان است یعنی دوبار تغییر جا داده است. این برای ما درس مهمی دارد.
در کشور ما وقتی دولت تغییر میکند معمولاً نمیدانیم با مسئولان باید چکار کنیم، به همین خاطر معمولاً به وزارت نفت میروند و این یک سری فساد ایجاد میکند.
نکته دیگر در این گزارش مورد آقای علی واعظ است، فارغ از ارتباطات ایشان با رادیو آزادی که شائبههایی در مورد ارتباطاتش با سرویسهای امنیتی آمریکا را ایجاد میکند، به هر حال آدم جوان و با هوشی است که مسلط و دقیق صحبت میکند. ملاحظات ایرانیها را خوب میفهمد، البته در توئیتهای خود چند اشتباه کرد که ضربه دید اما توانسته است به عنوان کسی که از طرف این موسسه مباحث مربوط به ایران را پیگیری میکند به خوبی جا بیفتد. خیلی مطرح است که ایشان را نفوذی و تعابیری از این دست میدانند که البته ممکن است باشد. اینکه با تیم آقای ظریف ارتباط داشته و چقدر بوده است مشخص نیست.
به هر حال نکته این است که بحث مذاکرات «تِرَک 2» از طریق اندیشکدهها بسیار مهم است حالا ما اسم این را جاسوسی یا هر چیز دیگر بدانیم مهم نیست. بالاخره این مسئله وجود دارد که اندیشکدهها در نقش لابی کننده عمل میکنند. یا وقتی ارتباطات قفل میشود اینها راحتتر رفت و آمد میکنند، ارتباط میگیرند، پیام منتقل میکنند و بسترسازی میکنند برای آن مسئله و به نظر من از قبل از برجام این اتفاق میافتاده است.
این گزارشی که خیلی پر سر و صدا شد با عنوان «ایران و پنج به اضافه یک و حل مسئله روبیکیو» است که خیلی محل بحث شد به این دلیل که بسیاری معتقدند به نوعی روح و متن این گزارش بسیار شبیه برجام است. اینقدر این مسئله حاد شد که شخص ظریف در کتاب راز سر به مهر در مورد این موضوع توضیح داده و مدعی شده است که ما میخواستیم مسئله دِرَفتی که خودمان آماده کرده بودیم را به اطلاع مقامات برسانیم، اول میخواستیم به خانم اشتون بدهیم، گفتیم شاید اشتون ندهد، بعد به گروه بینالمللی بحران دادیم تا منتشر کنند و اینگونه همه متوجه شوند.
آقای واعظ صراحتاً این را رد میکند و میگوید این کارِ اصلِ خودمان بوده است. برداشت من این است که آنچه اتفاق افتاده است در فضای مذاکرات هستهای ما این بوده است که ما از نظر توان اندیشکدهای بسیار ضعیف هستیم و سندی به وسعت برجام نیازمند ماهها کار مطالعاتی سنگین و رایزنی در کشورهای مختلف است و از سوی دیگر یکی از مزیتهای گروه بحران حضور در بروکسل و واشنگتن است لذا نمیتواند صددرصد کار ما باشد. یعنی ما احتمالاً داشتهایم با آقای رابرت مالی و سایر مذاکره کنندگان از طریق آقای واعظ(به عنوان مثال) کار میکردهایم، ما هم نقش داشتهایم اما وزن اندیشکدههای امریکایی قطعاً بیشتر بوده است. اما اینکه بگوئیم اینها گفتهاند و ظریف دیکته نوشته است هم بیانصافی است.
یک جاهایی در مورد نقش گروه بحران در برجام مبالغه میشود. اندیشکدههای دیگر هم بودهاند و نقش داشتهاند و نمیتوان نقش آنها را انکار کرد.
گروه بحران توانسته است یک مجموعه گزارشهای مفصلی را در مورد برجام تولید کند و تقریبا جزء گزارشهای قوی که تولید میشود است و به نظر اینطور میآید که شاید جزء بهترینها باشد. چون رابرت مالی از همین گروه بوده و الان مسئول مذاکره آمریکا در مذاکرات است. اگر دوستان ماه مارس را به یاد داشته باشند آقای واعظ یک جلسه اختصاصی با آقای اولیانوف داشت. همان موقع برای من سطح واعظ از آن چیزی که فکر میکردم بالاتر رفت. این نشان میداد نقش واعظ و نقش گروه بینالمللی بحران در مذاکرات چقدر جدی است با وجود اینکه تیم ایران تغییر کرده و تیم باقری حضور یافته بود.
بعد از اینکه یک سری زمینهها را در مورد اندیشکده گروه بینالمللی بحران و اهمیت و نقش و کارکرد سوروس، رابرت مالی(نقش درب چرخان) و علی واعظ(نقش مذاکرات تِرَک 2) را توضح دادیم زمان آن است که به خود گزارش وارد شویم.
اندیشکدهها انواع و اقسام گزارشها را تولید میکنند. میتوان تقسیمبندیهای زیادی از پالِسی پیپرها انجام داد اما برداشت من این است که جنس گزارش امروز ما و سند امروز ما وایت پیپر است. یعنی یک سندی است که میشود گفت هم به تجویز میپردازد، هم تحلیل دارد و هم اینکه شکل آن خلاصه است. برخلاف مونوگرافها که ممکن است حجم آنها در حد کتاب باشد، این گزارش از جنس وایت پیپر است.
برای اینکه این گفته خودم را تأیید کنم مثالی را از دانشگاه استنفورد میآورم که میگوید وایت پیپر یک نوعی از پالِسی پیپر است، یعنی آن را به رسمیت یافتهاند. این گزارش عنوان دارد، فهرست دارد، خلاصه مدیریتی دارد، مقدمه دارد، توصیف راهکار دارد، جمعبندی و پینوشت و مراجع و ... هم دارد. چیزی که میخواهم در این مسئله بر روی آن تأکید کنم بحث خلاصه مدیریتی است که ابتدای پالِسی پیپر باید باشد. یعنی این خیلی مهم است که ما در پالسی پیپر حتماً خلاصه مدیریتی داشته باشیم چرا؟ چون ما با یک مدیر سرشلوغ طرف هستیم که زمان زیادی برای خواندن متون طولانی ندارد و باید در چند جمله بفهمد چه خبر است.
خلاصه مدیریتی این گزارش اینگونه است: تحولات اخیر چیست؟ اهمیت چیست؟ راهکار چیست؟ یعنی طرف با خواندن این رغبت پیدا میکند تا متن یا جمعبندی را بخواند. در جمعبندی باید راهکارها گفته شود. مهم این است که در چند جمله ابتدایی گزارشهای سیاستی، مدیر جذب گزارش شود و احساس کند حتماً باید آن را بخواند و ساختار گزارش را متوجه شود. این موضوع در گزارش مورد مطالعه امروز ما یک ایراد وارده است و شاید عرف نباشد اما میشد در یک باکس از صفحات، هدلاینهای اصلی را بگوید، اما برخی به خاطر شکیل نبودن، چنین کاری نمیکنند. متأسفانه اغلب اندیشکدههای ما به هیچ عنوان چنین موضوعاتی را رعایت نمیکنند و این باعث میشود مدیران گزارشها را نخواند.
سوال یکی از حاضران: معمولاً پالِسی پیپر باید در سه یا چهار صفحه جمع شود، وقتی به 10 صفحه میرسد دیگر پالسی پیپر نیست یک گزارش راهبردی است.
آقای خراتیان: به نظر من همینی که گروه بحران منتشر کرده، با وجود اینکه بالاتر از 10 صفحه است اما پالسی پیپر است. بحث اینجاست که شما باید مخاطب خود را آگاه کنید. برداشت من این است که اسناد سیاستی و چیزی که نیاز است 200 صفحه باشد، حتماً باید خلاصه داشته باشد ولی بالاخره سند سیاستی محسوب میشود. یعنی نمیتوانیم بگوییم در آن، کار سیاستپژوهی نشده است. این شاید پالسی بیریف نباشد. اصل قضیه این است که مخاطب آگاه شود که با چه چیزی طرف است.
یکی از مقامات ارشد نظام زمانی گله کرده بود که چرا گزارشهای دو هزار صفحه جلوی من میگذارید من کجای این را باید بخوانم. میخواهم بگویم یک فضای بدی از این نظر در اندیشکدههای ایرانی وجود دارد که مسئله به این مهمی و سادگی را رعایت نمیکنند.
مسئله دیگری که این گزارش از نظر شکلی خوب رعایت کرده است، پاورقیهای مفصل است. ادعاهایی که در متن مطرح شده در پاورقی توضیح داده شده است. یک گزارش اندیشکدهای درست باید به نحوی باشد که طرف متوجه شود که این پایین یک سری مطالب هست. حالا بگذارید من اصل متن را بخوانم بعد به پاورقی هم میرسم. اما در گزارشهای ما پاورقی در داخل متن گم میشود. ما باید یاد بگیریم فکتها را به بیرون از متن بیاوریم. اصل حرف و ادعاها را بگوئیم اگر طرف خواست به پاورقی مراجعه کند اما رفرنس آکادمیک اگر داشته باشیم باید حتماً به آخر گزارش برده شود.
بحث مقدمه و معرفی هم همین است. کان کلوژن بسیار مهم است و افراد بلافاصله بعد از خلاصه مدیریتی به سراغ کان کلوژن میروند که چه چیزی گفته شده است و بعد به سراغ مقدمه و معرفی میروند لذا به نظر من گزارش مورد مطالعه امروز ما از نظر فرمی یک گزارش حرفهای است.
کسانی که این گزارش را نوشتهاند (به اعتقاد من علی واعظی نقش عمدهای در نوشتن آن داشته است چون بلافاصله بعد از انتشار آن در مورد جزئیات آن توضیح داد) ادعاهایی را مطرح کردهاند. یکی اینکه ما تا اسفند و عید(ماه مارس) داشتیم به خوبی پیش میرفتیم، بعد از جنگ اوکراین آرام آرام و به ندرت فضای مذاکرات تغییر پیدا کرد تا جایی که منجر به یک سری اختلافنظر بین آمریکا و روسیه و ایران و آمریکا میشود.
روایتهایی از سوی کسانی که نسبت به روسیه بدبینتر هستند وجود دارد که روسها در این مذاکرات بازی در آورده و بازی را بر هم زدهاند این البته برای من محرز نیست. اگرچه اختلاف نظرهای جدی بین آمریکا و روسیه و اروپا و روسیه به وجود آمده بود. روسیه در آن ایام نقش میدلمَن را بین ما و امریکا داشت و این فضا به هم خورد.
اتحادیه اروپا تمایل دارد این وسط نقش ایفا کند و قضیه را به سرانجام برساند اما به خاطر انتخابات میان دورهای فضا تنگ شده است، دموکراتها هم نمیخواهد تا قبل از انتخابات نوامبر پرونده هستهای ایران سر زبانها باشد چرا که در شرایط فعلی این موضوع میتواند برای آنها یک نقطه ضعف حساب شود.
طبق ادعای این گزارش ایران نسبت به تحمل تحریمها خوشبین است و معتقد است میتواند به این وضعیت ادامه دهد و نسبت به ارزش احیای برجام بدبینی دارد.
طبق این گزارش بنبست کنونی به سه موضوع مربوط دانسته شده است، موضوع اول وجود مواد رادیواکتیو در سه مکان اعلام نشده، موضوع دوم اصرار ایران بر بسته شدن پروندههای موضوعات گذشته(مسئله سپاه یا حداقل یکی از زیرمجموعههای سپاه که خاتم به طور خاص است) و موضوع سوم هم این است که آمریکا و اروپا در مورد مسئله تحقیقات آژانس مایل نیستند دخالت کنند. یعنی میگویند اسرائیل با جاسوسی یا هر کار دیگری یک سری اطلاعات به آژانس داده است، خودش برود این مسئله را با آژانس برطرف کند، از این نظر طبق ادعای این گزارش زیربار نمیروند.
در مورد تضمین در نظام سیاسی آمریکا هم نمیتواند کار خاصی انجام داد. یعنی اگر همه مجالس و رئیس جمهور و همه تضمین برجام را امضا کنند رئیس جمهوری بعدی میتواند آن را لغو کند و این به خاطر قانون اساسی آمریکا هست.
این گزارش ادعا میکند ایران تصمیم مشخصی ندارد و درون نظام ایران هم تضاد وجود دارد. از این نظر دارد درست میگوید. همچنین میگوید تقابل بیسر و صدا آماده شده است یعنی ایران و آمریکا آرام آرام در حالا بالا بردن تنش هستند.
در این گزارش ادعا شده است که خلاء اطلاعاتی آژانس در حال عمیق شدن است. یعنی الان مدت زیادی هست که مذاکرات با آژانس و نظارت آژانس نسبت به ما کم رنگ شده است و هرچقدر این حفره اطلاعاتی بزرگتر شود هم مذاکرات پیچیدهتر میشود و هم بازگشت به نقطه قبلی سختتر خواهد بود. اگر این حفره از حدی بزرگتر شود ممکن است اروپاییها بگویند مکانیزم ماشه را فعال میکنیم. ایران نیز میگوید از ان پی تی خارج میشوم. نهایت اینکه انتهای این موضوع درگیری سخت به وجود خواهد آمد.
این برخورد سخت ممکن است از خرابکاریهای خیلی جدی و سطح بالا باشد تا حمله به چند نقطه؛ بحث اینجاست که حالا فضایی که دارد این گزارش را ترسیم میکند خیلی روشن است. یعنی به ایران میگوید با وجود اینکه جاهایی حق با شماست اما به سمت تقابل نظامی پیش میروی، اگر بخواهی بر سر خواستههایت اصرار داشته باشی بنبست جنگ در پیش خواهد بود.
این گزارش در نکات تجویزی خود میگوید ما باید از الان برای دورهای که احتمالاً برجامی در کار نیست یا برجام بحرانزده شده است برنامهریزی کنیم، یعنی میگویند ممکن است مذاکرات شکست بخورد و احتمالاً ایران تا زمانی که از مکانیسم ماشه استفاده نشود از برجام خارج نشود چرا که به هر حال این برجام نصفه و نیمه هم مزایایی برای او دارد اما با وجود این تحریمهای امریکا خواهد بود و ایران از نظر امنیتی و اقتصادی تحت فشار خواهد بود.
این گزارش راهحلهایی هم پیشنهاد داده است که یکی از آنها «بیشتر برای بیشتر است»، یعنی اینکه ما بیاییم علاوه بر مسئله هستهای برای همه چیز صحبت کرده و خیلی از موضوعات را برطرف کنیم. امریکاییها نیز انگار از ابتدا دنبال چنین چیزی بودهاند و میخواهند این مسئله اتفاق بیفتد. خیلی واضح و روشن است که ایران این را نمیخواهد. دلیل چیست؟ خود آقای واعظ اذعان داشت که ایران میگوید از برجام یک، چه خیری دیده است تا برجامهای دو و سه را اجرا کنیم. بنابراین این سناریو شدنی نیست.
پیشنهاد دیگر «کمتر در برابر کمتر» یا «توافق موقت» است. این پیشنهاد میگوید بخشی از بسته تعهدات آمریکاییها و بخشی از تعهدات ایرانیها را جدا کنیم و یک بسته جدید از آن درست کنیم. اروپا و ایران مخالف این هستند. ایران الان ابزار فشار در پارادایم فعلی را دارد که همین غنیسازی و ذخایر اورانیوم و ... است و طبیعتاً در کمتر در برابر کمتر باید ایران بخشهایی را از دست بدهد و لذا چیزی برای گامهای بعدی نخواهد داشت. ایران این پیشنهاد را کلاهبرداری میداند و میگوید یا همه یا هیچ.
پیشنهاد دیگر «توافق تک اقدامی» است، این هم مصیبتهای توافق بستهای را دارد. متوازن کردن اقدامها و اینکه چگونه میتوان آنها را با هم مقایسه کرد برای هر دو طرف سخت است و ایران هم نمیخواهد ابزار فشار خود را واگذار کند.
پیشنهاد دیگر این گزارش «تبادل زندانیان و حرکات مثبت از این دست» است. که اینها زیباست اما مسئلهای را حل نمیکند و فقط فضا را مثبت خواهد کرد. گزارش همه اینها را گفته و توضیح داده که نمیشود. دو طرف ملاحظه خطوط هم را بکنند و هم را اذیت نکنند و سعی کنند با اقدامات کوچک و گام به گام زمان بخرند.
نکتهای که وجود دارد این است که این گزارش در تحلیلهای خود خیلی مسائل را ندیده است و به نظرم این مورد آخر هم چیز به دردبخوری نیست و برای همین است که میگویم گزارش ما را به سمت یک بنبست هدایت میکند.
صدای یکی از اعضای جلسه: در خصوص موارد محتوایی ارائه شده در اسلایدها یک بخش توصیف حال حاضر و یک بخش هم آینده نگاری بود که این اتفاقات رخ خواهد داد یا به این سمت حرکت خواهیم کرد. مثلا همین مورد 12 که ایران از ان پی تی خارج خواهد شد. سوالی که وجود دارد این است که این مواردی که در مورد آینده مطرح شده است با روش و متدولوژی خاصی اتفاق افتاده است یا مبتنی بر دانش خبرگانی که گزارش را تنظیم کرده، ارائه میشود؟
آقای خراطیان: معمولاً در گزارشهای اندیشکدهای کم پیش میآید متد را ایکسپیلیسیت بگویند، شما میفهمید که طرف رئالیستی تحلیل میکند یا لیبرال، ولی اینها لابهلای خطوط است. اینها آکادمیک نیست البته مواردی را ارائه میدهند اما معمولاً اندیشکدهها جای این تیپ صحبت کردنهاست، کسی نمیتواند آقای واعظ را متهم کند که شما علمی صحبت نمیکنید یا رفرنس آکادمیک شما کجاست؟ او میگوید من 15 سال است در این موضوع کار میکنم نصف متن برجام را من نوشتهام، حالا شما شاید به لحاظ آکادمیک بگوئید این کلمه نباید اینگونه باشد یا باید به گونه دیگری باشد اما سیاست قبل از اینکه علم باشد دانش است. نقش دانشهای خبرگانی و تجربه زیسته سیاسی در آن برجستهتر است. این آدم با مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی ساعتها مصاحبه کرده و برداشت خود از فضای سیاسی ایران با سالها مطالعه میگوید و به نظر من درست هم میگوید.
حالا وارد نقد بُعد تجویزی و تحلیلی این گزارش شویم؛ اول باید یک سوال اساسی را جواب دهیم، اینکه هدف غرب از ابتدا در پرونده هستهای این بود که متوجه یک کار هستهای غیرقانونی یا قانونی در ایران شد و گفت من باید این را مهار کنم؟ چون ایران نباید قدرت اتمی شود یا اینکه پرونده مهار ایران از ابتدا وجود داشت و مسئله هستهای آن را کاتالیز کرد و برای مهار ایران بهانه لازم را به غرب داد. کدام یک از این دو وزن بیشتری دارد؟
غرب حتماً نگران ایران هستهای است اما سال 2006 تمام سازمانهای اطلاعاتی آمریکا گفتند از یک سالی به بعد (سال 2003) ایران دنبال بمب هستهای نرفته است و تمام شد. طبعاً اینها باید راضی میشدند.
بحث اساسی این است که به نظر میآید هم یک عده از تحلیلگران خارجی و هم عده زیادی از تحلیلگران داخلی وقتی میخواهند پرونده هستهای ایران را تحلیل کنند مولفههای قدرتی همچون توان ایران در غنیسازی و دانش هستهای را مبنا میگذارند و از مولفههای دیگر کلاً صرفنظر میکنند و در تحلیلهای خود هم به این مباحث اشاره نمیکنند.
معنای این چیست؟ این یعنی شما اینگونه فرض کردهاید که انگار مشکل غرب با ما صرفا مسئله هستهای است و نگرانی امریکا و اسرائیل از ایران، مسئله هستهای است و اگر ما این مسئله را با ابزارهای هستهای مدیریت کنیم بالاخره به نتیجه میرسد.
اشکال کرایسیس گروپ در این گزارش آن است که با وجود اذعان به ضربه مهلک به توافق در دوره ترامپ اصلاً بحث مسئله اعتمادسازی را مطرح نمیکند. یعنی به آمریکا نمیگوید مگر تو از این توافق خارج نشدی پس دو اقدام دلگرم کننده و اعتمادساز انجام بده تا ایران دلگرم شود. در این گزارش همواره توپ در زمین ایران است، در حالی که اعتمادسازی مسئله مهمی است.
آقای بایدن که باید به او گفت آدم کم عقل، میتوانست در همان دوره ریاست جمهوری روحانی با دو اقدام اعتمادساز سرنوشت انتخابات ایران را تغییر دهید و این کار را نکرد؛ لذا این موضوع کشدار شد و امتداد پیدا کرد و به نقطه فعلی رسید. به این نقطه که ما با بدبینی کامل نسبت به هم پای مذاکره رفتیم.
کلاً این گزارش پارامترهای مربوط به بازار انرژی را نادیده گرفته است. این را آقای واعظ صراحتاً گفته است که با مسئولین کاخ سفید که صحبت کرده است گفتهاند در مذاکرات داخلی در مورد بحث انرژی هیچ صحبتی نمیشود. نکته این چیست؟ یک خطای تحلیلی در ایران وجود دارد، که وقتی در مورد ایران و جایگاه آن در بازار انرژی بحث میشود به نفت و گاز و تولید ایران در این بخش میپردازند در حالی که تولید نفت ایران در بازار نفت محلی از اعراب ندارد. نهایتاً ایران یک میلیون به تولید نفت جهانی اضافه کند، این در حالی است که آمریکا در روز 16 میلیون تولید دارد و عربستان 13 میلیون، در این شرایط یک میلیون بشکه ایران چه تاثیری میتواند داشته باشد.
پس مسئله چیست؟ مسئله اصلی بحث امنیت شاهراههای انرژی دنیا و به طور خاص مسئله یمن است (اخیراً هم بحث گنبد شمالی قطر مطرح شده است) و تنگه هرمز و خلیج فارس هم جایگاه خود را دارد. یعنی امریکاییها مترصد این هستند که بعد از برجام یکی از پروندههایی مهمی که حل شود بحث یمن باشد.
به نظر من ما یک خطای راهبردی داریم و آن هم این است که همزمان با کار بر روی پرونده هستهای تلویحاً موافقت کردیم انصارالله وارد آتشبس شود. آن زمان که انصارالله آرامکو را میزد ما اثر آن را روی چارت نفت میدیدیم. در حالی این آتش بس صورت گرفت که تورم فشاری بسیار زیادی روی دموکراتها میآورد. ماه آگوست اعلام شد نرخ تورم آمریکا هشت و یک دهم درصد خواهد بود اما این رقم به هشت و سه دهم درصد رسید، همین دو دهم درصد باعث سقوط وحشتناک وال استریت شد، بازار امریکا در این وضعیت است.
فشار و سهم انرژی در تورم آمریکا جدی است و امریکاییها میدانند اگر ایران در تفاهم نباشد انصارالله هم ممکن است وحشیانهتر از قبل به آرامکو حمله کند. آمریکاییها روی این مسئله حساسیت دارند و ما نمیتوانیم بگوئیم آمریکاییها وقتی با ما مذاکره میکنند به این مسئله فکر نمیکنند و اگر مسئولین ما میدانستند یا دقت میکردند ابزار ما به جز غنیسازی این مسئله نیز بوده و خواهد بود، شاید بهتر عمل میکردند. البته در ادامه خواهم گفت که ممکن است این ابزار اهمیت خود را از دست بدهد.
کم توجهی به مسئله جنگ اطلاعاتی امنیتی و جایگاه مهم آن مسئله دیگر این گزارش است که به آن توجه نشده است. یعنی چه؟ یعنی اینکه ترورها و خرابکاریها مسئله و پارامتر مهمی است و باید در گزارشها به آن توجه شود. ایران الان هزینه ضعف در جنگ اطلاعاتی و امنیتی را پرداخت میکند. یعنی آنچه که ما را در مذاکرات پایین کشید این است که غرب همه چیز ما را میداند. این را یا از طریق سرویسهای اطلاعاتی خود یا اسرائیل و ... به دست آورده است؛ در حالی که اگر یک درصدی از ابهام وجود داشت غرب دقیقاً نمیدانست ما در حوزه نظامی چه کردهایم و چه میکنیم توان ما در چانهزنی بالاتر میرفت.
موضوع دیگر بررسی نکردن جایگاه چین در مذاکرات است که از دیگر مشکلات این گزارش است. روسیه میدلمن ما بین آمریکاییها بود. اگر دقت کرده باشید هیچ خبری از هیئت چینی در مذاکرات منتشر نمیشد. این موضوع مقداری به خود ما بر میگشت نظر من این بود قبل از مذاکرات وین آقای رئیسی به جای سفر به روسیه باید به چین سفر میکرد. ما باید با چینیها پیش میرفتیم تا با دست پر به وین برویم. به نظر من اگر چینیها فعال میشدند ایبسا در همان ماه مارس که دعوا بین روسیه و آمریکا بالا گرفت پرونده را میتوانستند میدریت کنند اما نقش چینیها نقش کاملاً منفعلانه بود.
شما وقتی در نقش یک گزارشنویس برای همه هستی، گزارش نویس از موضع آمریکا حرف میزند، اما اگر من این گزارش را مینوشتم به ایران میگفتم باید چین را جدی میگرفتی و همین الان هم جدی بگیر، همین الان رابطه چین با غرب و اروپا به مراتب بهتر از روسیه است اگر قرار باشد وساطتی صورت بگیرد چینیها مناسبتر هستند اما این موضوع در گزارش نادیده گرفته شده است. البته چین در ایران فقط در حد شعار است و دولت رئیسی هیچ کاری در مورد چین انجام نداده است.
مشکل دیگر این گزارش بیتوجهی به مسئله فرسایشهای حکمرانی طرفین مخصوصاً در امریکا است. در مورد سوروس که صحبت کردم در مورد دوپارگی که در آمریکا اتفاق افتاده است این دو پارگی در حال تعمیق است و این مسئله پرونده هستهای ایران را وارد یک ابهام جدی میکند. یعنی آمریکا هم در حوزه حکمرانی داخلی خود دچار یک دوپارگی جدی است.
سخنرانی بایدن علیه جریان آقای ترامپ که باید به آن جریان جکسونی حزب جمهوریخواه بگوئیم، علیه اینها سخنرانی به نام ماگا(میک امریکن گریت اگین) را معرفی کرد و گفت ما باید علیه اینها وارد شویم. یورش اف بی آی به ویلای ترامپ، کمیسیون ششم ژانویه، شکست خانم لیز چنی(دختر دیگ چنی) در انتخابات درون حزبی جمهوری خواه در ایالت وایومینگ و ... نشانههایی از تعمیق این شکاف است. ضمن اینکه تقریباً تمام کسانی که در استضیاح ترامپ رای مثبت داده بودند یا بازنشسته شدند یا در انتخابات درون حزبی بازنده شدند این علامتی است برای اینکه بگوید جریان ترامپ هنوز در حزب جمهوریخواه قدرتمند است و تضاد جریان ویلسونی – جکسونی که غیر از تضاد جمهوریخواه دموکرات است.
ویلسونیها یعنی نئوکانهایی که در درون حزب جمهوریخواه هستند به دموکراتها نزدیکیهایی دارند به همین خاطر است که اقای دیگ چنی و آقای بوش جایی با بایدن در زدن جریان ترامپ همصدا هستند اما الان باد به سود ترامپ و جکسونیزم میوزد و این شکاف در حال تعمیق است و این کاملاً بر روی پرونده هستهای تأثیر میگذارد.
اگر وضعیت همینطور باشد، وال استریت به همین صورت پیش برود و وضعیت تورم همین باشد ممکن است دموکراتها مجلسین را با اختلاف زیاد از دست بدهند. در آن صورت پرونده هستهای ایران چه خواهد شد؟ در همان نوامبر تمام خواهد شد چون هزار و یک ابزار فشار برای فشار آوردن به آقای ترامپ دارند.
مشکل دیگر این گزارش بیتوجهی به پارادایمشیفتهایی است که بر اثر رکود جهانی ممکن است شکست سنگینی به دموکرات ها تحمیل شود. شاید در همین یکی دو ماه آینده رکود جهانی اتفاق بیفتد که علائم آن در چین و اروپا و آمریکا بروز کرده است و خیلیها وال استریت را در آستانه یک ریزش بزرگ میدانند، اگر این اتفاق بیفتد ممکن است با وجود قرار داشتن در فصل زمستان نفت سقوط کند. در آن صورت بازی و صحنه تغییر خواهد کرد و اولویتها جابجا خواهد شد. یک گزارشگر باید به همه اینها بپردازد. ممکن است با سقوط نفت ارزش برجام برای آمریکا از بین برود.
الان پیش فرض در ایران ما نیز همین است که نفت میخواهد 250 دلار شود. حرفی که من میزنم این است که ممکن است تقاضا به طرز معناداری کاهش پیدا کند. وقتی نفت 116 دلار بود پیشبینی کردم نفت سقوط خواهد کرد و از آن موقع نفت 81 دلار را هم دیده و یک دلار از 116 بالاتر هم نرفته است. اگر این پارادایمشیفت اتفاق بیفتد تکلیف چیست؟ گزارشگر در گزارش خود به آن توجه نکرده است. گزارش تنها به دنبال تئوریزه کردن یک بنبست است و راهحل معناداری نمیدهد.
مشکل تحلیلگران ایرانی هم وقتی گزارشهایی مانند گزارش حاضر را میخوانند این است که اگر خودش مخالف برجام باشد، گزارش را میخواند و میگوید این آقای واعظ و تیم او این را نوشتهاند من هم جواب ایشان را بدهم، ناخوداگاه در همان بازی آنها بازی میکند. بازی آنها چیست؟ بازی آنها جریاناتی است که در آمریکا و اسرائیل در مورد برجام کار میکنند. بازی این است که میگویند فشار حداکثری شکست خورده است و فقط بر پارامترهای هستهای تمرکز میکنند و اصلاً به بحث اقتصادی اشاره نمیکنند که ما توانستهایم ایران را از نظر اقتصادی ضعیف کنیم، چون اگر این را بگویند مخالفان میگویند خوب چرا ادامه ندادید، لذا اینها را نمیآورند.
بعد آنهایی که مخالف هستند وقتی این گزارش را میخوانند ناخودگاه در همان زمین بازی میکنند و میگویند ما باید غنیسازی را تا اینجا ببریم چون اینها از غنیسازی ما نگران هستند.
آن کسی هم که موافق برجام است وقتی این گزارش را میخواند اصلاً نگاه انتقادی ندارد، میگوید توپ در زمین ایران است و ما باید یکی از اینها را قبول کنیم و کشور با این وضع در بنبست میماند.
ممکن است بگوئید راهحل چیست؟ به اعتقاد من راه حل خروج کشور از بنبست فعلی سه کار است که باید همزمان انجام شود، موضوع اول اینکه برجام را به نتیجه برسانیم اما نه با نگاه لزوماً حداکثری، دوم اینکه در متن توافق دنبال تضمین نگردیم چرا که فایده ندارد و به درد ما نمیخورد تضمین اصلی برتری ما در جنگ اطلاعاتی با غرب خواهد بود.
یعنی اینکه آقای تام کاتن، اقای تد کروز و آقای مارکو روبیو وقتی میخواهند به سنا بیایند و علیه ایران طرح بدهند. به محض اینکه دِرَفت را میگذارد از اکسن موبیل تماس میگیرند این کار را نکن اگر این کار را بکنید ممکن است کشتی که ما به طرف اروپا میفرستیم منهدم شود.
موازنه به هم خورده است ما موضوع پیشبینیپذیری شدهایم توان عملیات ویژه خارجی ما افت کرده است که او به ما فشار میآورد، وقتی مطمئن است اتفاقی نمیافتد و عین همین را در ترور شخصیتهای برجسته ما انجام داد.
چرا سردار سلیمانی به راحتی ترور میشود؟ برآورد سیستم اطلاعاتی به او میگوید تو بزن کسی واکنش نشان نمیدهد. حداقل بخشی از سرویس اطلاعاتی امریکا به ترامپ میگوید اگر الان بزنید پاسخ نمیدهند. حالا میگویند در آن جلسه برخی مخالف بودهاند اما بحث این است که اگر آقای ترامپ میدانست و یا به او میگفتند که اگر این کار را بکند حشدالشعبی نه به خاطر قاسم سلیمانی که به خاطر فرمانده خودش از زمین و هوا پایگاهی که از آن عملیات شده است را میزند به هیچ وجه دست به این ترور نمیزد. دست جمهوری اسلامی برای آنها رو شده است. ما عینالاسد را زدیم اما به قصد کشتن نزدیم. ما قرار بود پایگاه التاجی را بزنیم دقیقه نود عین الاسد را زدیم.
واکنش ما بازدارندگی هم نداشت چرا چون ترورها بعد از حاج قاسم ادامه داشت. ما در جنگ اطلاعاتی با غرب میدان را واگذار کردیم و آن تضمین از دست رفته همین بوده است.
جالب است که آقای باقری تیم خود را یک جریان رئالیستی میداند و میگوید ما به تئوریهای لیبرال .... اعتقاد نداریم و معتقد هستیم تفاهم باید با بدبینی نگریسته شود، پس چرا اینقدر بر روی تضمین پافشاری دارید. چرا پرونده در وزارت خارجه است و به امنیت ملی برنمیگردد، مگر ابعاد امنیتی ندارد؟ به نظر من کسی که مسئول پرونده است باید به مسئله یمن هم نگاه کند. نه اینکه در وزات خارجه باشید و به این موضوع به صورت بخشی نگاه کنید این مسئله فرابخشی است، یعنی اگر یک جا فهمید آمریکا دارد فشار میآورد گِرا بدهد که بزنید تا نفت گران شود و حساب کار دستشان بیاید.
من همان موقع که نفت روی صد دلار نوسان میکرد گفتم بازار نباید به نفت زیر صد دلار عادت کند و الان موقع زدن است، اما انصارالله از بازی خارج شده است این یعنی دولت با وجود اینکه میگوید رئالیست است، نیست و حداقل به منطق رئالیسم عمل نمیکند.
سومین راه حل خروج از بنبست چین است. چین پلنبی ما بود و باید با چین وارد مذاکرات عمیق میشدیم و برخی را به نتیجه میرساندیم. اگر غرب میدید با چین پیش میرویم با لحن دیگری با ما صحبت میکرد. به نظر من دولت رئیسی تقریبا هشتاد درصد راه دولت روحانی را میرود.
ما باید یک پارادایمشیفت را رقم بزنیم، در پارادایم فنیزده موجود نه گزارش کرایسیس گروپ به درد کسی میخورد و نه گزارش مخالفان برجام به درد میخورد و نه آنهایی که مخالف برجام مینویسند هیچ کدام به درد نمیخورد چون مولفههای مختلف قدرت را وارد تحلیلها نمیکنند نتیجه این میشود که مثلاً در همان ایامی که مذاکرات را به هم میزنیم آقای مرندی توییت میزند زمستان نزدیک است. این به ما چه ربطی دارد مشکل اروپا در شرایط فعلی گاز است مگر ما گاز داریم، الان برق اروپا به معادل هزار دلار بر هر بشکه یعنی ششصد دلاربر هر مگاوات مساوی است با هزار دلار در هر بشکه نفت، بازار نفت الان نزولی است. بازار نفت یک بازار منطقهای و گلوبال است. مگر ما میخواهیم معجزه انرژی برای اروپا رقم بزنیم.
تحلیلهای ما درست نیست و باید همزمان ابعاد فنی، امنیتی - اطلاعاتی، اقتصادی و حکمرانی و رویکرد فعال و خروج از انفعال را مورد توجه قرار دهیم و پارادایمشیفتی مبتنی بر برتری در جنگ اطلاعاتی و مسئله چین رقم بزنیم و این گزارش شاهد خوبی برای به بنبست رسیدن پارادایمی که روی ابعاد فنی هستهای تاکید می کند نه برجام؛ من معتقد هستم برجام موجودی است که به نتیجه رسیدن یا نتیجه نرسیدن آن به رویکرد ما بستگی دارد اگر قرار است همه چیز را بر گُرده او بگذاریم به بنبست میرسد اما اگر یاد بگیریم برجام بخشی از پلن بزرگتر است و اقدامات دیگری را نیاز دارد، خروج ما از بن بست فعلی را تسهیل میکند.
سوال: نحوه ارجاعدهی در یک گزارش سیاستی چگونه است آیا تفاوتی با ارجاع دهی در مقاله علمی دارد؟
آقای خراتیان: این بحثها در این حد جزئی مهم نیست. مهم این است که تمام هم و غم گزارش نویس این باشد که خواننده گیج نشود و اصل حرف را بفهمد. مثلا شما میگوئید داخل دستگاه امنیت اسرائیل سر مسئله هستهای ایران اختلاف نظر وجود دارد این گزاره مهمی است چون برخی میگویند اسرائیل یک دست مخالف برجام است. چون این گزارش مهمی است آن را تیک میزنید و ارجاع میدهید به گزارش نیویورک تایمز که توضیح داده است چرا بین ارتش اسرائیل و موساد اختلاف است. چیزهای مهم را طرف میخواهد همان پایین ببیند.
سوال: گزارشهای آی سی جی یا این گزارش خاص روی چه کسانی تاثیر دارد؟ آن طرف این گزارش مخاطبانی دارد و بر تصمیمات آنها هم اثر میگذارد؟
آقای خراتیان: در ایران که واضح است تاثیر دارد یعنی درجا آقای واعظ در جلساتی که در کلوب هاووس گذاشت بالای دو هزار نفر حضور داشتند و همه هم گوش میدادند ببینند چه میگوید. کسی که با آقای اولیانوف جلسه خصوصی میگذارد و کسی که با رابرت مالی سینک است و آخرین اطلاعات را دقیقاً دارد میتواند رفرنس باشد. بماند که این موضوع در سایه ضعف شدید دیپلماسی عمومی تیم مذاکره کننده ما هم هست. یعنی اگر بخواهیم ببینیم چه خبر است یا باید اولیانوف تعریف کند چه خبر است یا آقای واعظ.
اثر این در خارج از کشور هم روشن است آی سی جی جزء اندیشکدههای مهم دنیاست و رنکینگ آن زیر 50 است. یعنی هم در اندیشکدههای جهان هم در اندیشکدههای حوزه امنیت رنکینگ زیر 50 دارد حتی در یک بخش رنکینگ آن 25 بود.
آقای واعظ اول بیوتکنولوژیک خوانده بعد رشته مرتبط با حوزه امنیت را در دانشگاه هاروارد گرفته است. یک مدت هم در رادیو آزادی بوده است و بعد هم وارد آی سی جی شده است.
اینهایی که در سنهای پایین به مدارج بالا میرسند متولد همانجا هستند. واعظ نسبت به گزارش قبلی و با ایرانیهایی که در اندیشکدهها مطلب مینویسند در جایگاه بسیار بالایی است. مواضع واعظ خیلی معتدل است و همین باعث شده خیلی طرفدار در ایران داشته باشد.