پس از دو سال وحشتناک که از صبح ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، اکنون شانسی وجود دارد که این جنگ، حداقل به طور موقت، به پایان برسد. گروگانها میتوانند به خانه بازگردند، کمکها میتوانند به غزه سرازیر شوند، تلاشهای بازسازی میتوانند شکل بگیرند، و زندگیها و جوامع میتوانند شروع به التیام کنند. این شانس نه به این دلیل وجود دارد که طرح ۲۰ مادهای منتشر شده توسط ایالات متحده در ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۵، نمونهای از جزئیات یا ظرافت دیپلماتیک است. بلکه به این دلیل است که حامی آن، رئیسجمهور دونالد ترامپ، ظاهراً مصمم است «نه» را به عنوان پاسخ نپذیرد—به این معنی که او مایل است تقریباً هر پاسخی را به عنوان یک «بله» تعبیر کند، صرف نظر از محتوا یا هدف آن. اگر در گذشته، مذاکرهکنندگان طرحهای پلساز مبهمی را تدوین میکردند تا به هر دو طرف اجازه دهند «بله» بگویند، اکنون طرفین پاسخهای مبهم «بله، اما» را تدوین میکنند تا به دولت آمریکا اجازه دهند یک موفقیت را ادعا کند و شاید حتی ایجاد کند: یک پایان جزئی، آشفته، و ناصادقانه، اما در عین حال حیاتی برای این دور تاریخی از خشونت. ابهام سازنده مدتهاست که جایگاه ویژهای در دیپلماسی خاورمیانه داشته است. به عنوان مثال، قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل—قطعنامه «سرزمین در برابر صلح» پس از جنگ ۱۹۶۷—طراحی شده بود تا به هر طرف اجازه دهد معنای خود را از متن برداشت کند. این قطعنامه از دولتهای عربی میخواست که حق اسرائیل برای «زندگی در صلح» را بپذیرند، با «احترام به [...] حاکمیت، تمامیت ارضی، و استقلال سیاسی هر کشور،» و از اسرائیل میخواست از سرزمینی که اشغال کرده بود عقبنشینی کند. با این حال، در حالی که نسخه انگلیسی خواستار خروج «از سرزمینهای اشغال شده در درگیری اخیر» بود، نسخه فرانسوی میگفت «از سرزمینها». بنابراین، هر طرف میتوانست برای خود تصمیم بگیرد که آیا قطعنامه…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.