مقدمه ژنرال بریتانیایی«روپرت اسمیت» در کتاب خود با عنوان کاربرد نیروی نظامی، اظهار داشت که تحولات میدانی در جنگهای امروز، جنگ را از «جنگ میان ملتها» به «جنگ در میان مردم» تبدیل کرده است. منظور او این بود که در دنیای مدرن، جایی که ارتباطات، افکار عمومی و ملاحظات جهانی نقش فزایندهای دارند، مفاهیمی مانند «پیروزی قاطع» مبهم شدهاند و به این بستگی دارند که مخاطبان ذیربط—که لزوماً بخشی مستقیم از عملیات نظامی نیستند—چگونه این پیروزی را درک و تصدیق کنند. این امر در تضاد با جنگ کلاسیک است که در آن تنها پیروز میدان نبرد تصمیمگیر نهایی در مورد پیروزی بود. در پسزمینه این تغییر، دو روند غالب در محیط جهانی مدرن قرار دارند: انقلاب اطلاعاتی: این انقلاب سرعت انتقال اطلاعات، دسترسی به آن و الگوهای مصرف آن را افزایش داده و از مرزها و حاکمیتها فراتر رفته است. در این چارچوب، اتصال مفهومی و شبکهسازی فناورانه توانمندی فرد را افزایش میدهد؛ ولی در عین حال، آسیبپذیری نظاممند دولتها و جوامع را نیز بالا میبرد. تحولات سیاسی–دیپلماتیک: در دو دهه گذشته، شاهد افزایش نقش سازمانهای غیردولتی، افزایش توجه به افکار عمومی در تصمیمگیریهای امنیتی، ظهور نهادهای شبهقانونی بینالمللی، گسترش تأثیرگذاری مفهوم جنگ حقوقی (lawfare)، و بحثهای پررنگ پیرامون حقوق بشر بهعنوان شاخص اصلی مشروعیت و قانونی بودن استفاده از نیروی نظامی بودهایم.دو نتیجه کلیدی میتوان از این تغییرات استنباط کرد: نخست، کشورها برای کنترل اطلاعات و شکلدهی به روایتها و مشروعیت اقداماتشان با دشواری مواجه شدهاند. دوم، کارآمدی اقدامات مرگبار یا فیزیکی (خطوط عملیاتی کشنده) برای تحقق اهداف راهبردی کاهش یافته است. علاوه بر این، استفاده از زور مرگبار در موارد زیادی برای ارتشهای دولتی هزینههای سیاسی در پی داشته است، بهطوری که بسیاری از دولتها ترجیح میدهند اصلاً از آن استفاده نکنند. در چنین شرایطی و با تمایل فزاینده به بهرهگیری از ابزارهای ایدئولوژیک، فرهنگی و اقتصادی به…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.