یکی از تحلیلگران که معمولاً در انتخاب کلمات تبحر خاصی دارد، بحث اخیر درباره میزان خسارت وارده به سه سایت اصلی هستهای ایران در پی بمباران را «احمقانه» توصیف کرد. قطعاً همینطور بود، به خصوص که بیشتر افراد درگیر در این بحث هیچ اطلاعاتی به جز آنچه رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، چند ساعت پس از حملات بمبافکنهای آمریکایی ادعا کرد («کاملاً منهدم شد») و یک نشت اطلاعاتی از آژانس اطلاعات دفاعی به CNN که خلاف آن را نشان میداد، نداشتند. اما این تبادل نظر بیمحتوا درباره وضعیت برنامه هستهای ایران بدتر از آنچه به نظر میرسید، بود. گذشته از مشکل آشکار که شرکتکنندگان در این بحث فاقد هرگونه داده قطعی بودند، این مناقشه منعکسکننده گرایش مخرب در جامعه سیاست خارجی – که به طور کلی شامل رهبران منتخب، تحلیلگران سیاست خارجی و روزنامهنگاران میشود – به ارائه روایت به جای توضیح مبتنی بر واقعیت بود. این تحلیل مبتنی بر روایت، که ناگزیر واقعیتهای جداگانهای را برای افراد تقریباً منحصراً بر اساس جهانبینی آنها تولید میکند، برای سیاست خارجی ایالات متحده مضر است. مسبب اصلی این سردرگمی در مورد خسارت وارده ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران در اصفهان، فردو و نطنز، البته ترامپ بود. اظهارات او در ۲۱ ژوئن مبنی بر اینکه تأسیسات هستهای ایران نابود شدهاند، صرفاً لافزنی بود. این تاکتیکی است که ترامپ از مربی خود، روی کوهن، آموخته بود: مهم نیست شرایط چیست، چیزی را بگویید که به نفع شماست و آن را بارها تکرار کنید تا واقعیت ساختگی شما به واقعیت آنها تبدیل شود. به سادگی هیچ راهی وجود نداشت که حتی رئیسجمهور بتواند بلافاصله پس از عملیات، از وضعیت تأسیسات هستهای ایران مطلع باشد. بدون شک او میدانست که بمبها به اهداف خود اصابت کردهاند، اما میزان خسارت در آن زمان ناشناخته بود. با این حال، این کمبود اطلاعات هرگز برای ترامپ مشکلی نبوده است.…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.