یک راه برای درک جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس، این است که آن را به عنوان آخرین فصل از مبارزه وجودی که به تأسیس «دولت یهود» در سال 1948 بازمیگردد، در نظر بگیریم در حالی که دامنه، ویرانگری و مدتزمان جنگ در غزه ممکن است از دوره های قبلی بیشتر باشد، این دوره جدید به طور کلی برای تأیید مجدد غیرقابلحل شدن تضاد و درگیری اساسی اعراب و اسرائیل است. اگرچه شکل جنگ در طول زمان تغییر کرده، اما شباهتی به قبل دارد. بهعنوانمثال، به نظر نمیرسد هر دو طرف قادر به دستیابی به اهداف سیاسی از طریق جنگ باشند. همچنین هر یک از طرفین قاطعانه از پذیرش خواسته های اصلی طرف مقابل، امتناع میورزد. در واقع، درحالیکه جنگ واقعی ممکن است طی دوره هایی، متوقف و سپس از سر گرفته شود، فلسطین به محل درگیری دائمی تبدیلشده است. برای چندین دهه، ایالاتمتحده سعی کرد با ایفای نقش داور منطقهای، از آن جنگ دوری کند. دولتهای متوالی همزمان با ارائه تسلیحات و پوشش دیپلماتیک به اسرائیل، تلاش کردهاند تا ایالاتمتحده را به عنوان یک «میانجی صادق» قرار دهند که متعهد به پیشبرد صلح و ثبات خاورمیانه است.. اما این لحظه، دولت بایدن به عملیات حماس در تاریخ 7 اکتبر پاسخ داد و بیتردید تلاشهای اسرائیل برای نابودی حماس را تأیید کرد و از این طریق فلسطینی ها را در معرض یک تهاجم بمباران سنگین به سبک جنگ جهانی دوم قرارداد. در همین حال، شهرکنشینان اسرائیلی، به اخراج فلسطینیها از بخشهایی از کرانه باختری رود اردن ادامه می دهند، جایی که آنها برای نسلها در آن زندگی میکردهاند، روند صلح کاملاً از بین رفته و چشم اندازی برای احیای آن وجود ندارد. بااینکه واشنگتن گویی بر پایبندی محدود خود به نظم مبتنی بر قوانین تأکید می کند، واکنش فوری رئیسجمهور بایدن به وقایع 7 اکتبر بر اقدام نظامی یکجانبه، تقویت…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.