ایران از برنامه هستهای خود به عنوان ابزاری دو منظوره بهصورت استراتژیک استفاده کرده است: چانهزنی در مذاکرات بینالمللی و بازدارندگی در برابر دشمنانی مانند اسرائیل و ایالات متحده. اما با افزایش تهدیدات حمله احتمالی اسرائیل به تاسیسات هستهای تهران، همراه با تضعیف نیروهای متحد متعدد آن پس از جنگ غزه، جمهوری اسلامی ممکن است در غیاب رویکرد هماهنگتر از سوی واشنگتن و متحدانش، به سوی عملیاتهای فرامرزی روی آورد. برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵ هدفمند بود تا فعالیتهای هستهای ایران را در ازای لغو تحریمها محدود کند، اما خروج آمریکا در سال ۲۰۱۸ در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، تهران را به از سرگیری غنیسازی اورانیوم واداشت و از آن برای فشار بر غرب و گرفتن امتیازات اقتصادی استفاده کرد. گزارشها تا سپتامبر ۲۰۲۴ نشان میداد که ایران اورانیوم غنیشده کافی برای ساخت چندین بمب هستهای را انباشته است، که اهرم فشار استراتژیک آن را افزایش داده و عدم قطعیت را برای مهاجمان بالقوه ایجاد میکند. در کنار فعالیتهای هستهای، ایران از نیروهای نیابتی مانند حزبالله در لبنان، شبهنظامیان شیعه در عراق و انصارالله در یمن برای اعمال قدرت غیرمستقیم استفاده میکند. این گروهها حملاتی را انجام میدهند که بازدارندگی منطقهای ایران را افزایش داده و آن را از انتقامجویی مستقیم محافظت میکند. درگیریهای حزبالله با اسرائیل و اختلالات انصارالله در دریای سرخ، این رویکرد را نشان میدهد و نفوذ ایران را بدون خطر درگیری آشکار تقویت میکند. اسرائیل اخیراً تلاشهای نظامی خود را برای مقابله با این تهدیدات تشدید کرده است و با تأثیر قابل توجهی به نیروهای نیابتی و دفاعی ایران حمله کرده است. جنگ اسرائیل در غزه که در اکتبر ۲۰۲۳ توسط حملات رهبریشده توسط حماس آغاز شد، تلفات سنگینی را به این گروه نظامی وارد کرده است، بهطوری که تخمین زده میشود تا آگوست ۲۰۲۴ بیش از ۱۷۰۰۰ جنگنده کشته شدهاند، اگرچه…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.