ایران خود را در موضع قدرت میبیند. جمهوری اسلامی سه سال پیش به خاطر تحریمها و کارزار «فشار حداکثری» که توسط مایک پمپئو اداره میشد، در لبۀ پرتگاه بود. حزبالله قادر نبود حقوق و دستمزد کارمندانش را بپردازد و عراقیها از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گلهمند بودند؛ زیرا سپاه از آنها طلب حوالۀ مالی کرده بود. امام خمینی 10 درصد ایرانیها را برای اخراج شاه بسیج کرد که در قیاس با حضور یک درصدی روسها در انقلاب بلشویک و حضور دو درصدی مستعمرهنشینهای انقلاب آمریکا، عدد بالایی است. با این حال، بیشتر ایرانیها در مخالفت با شاه اشتراک نظر داشتند نه در آنچه میخواستند. ولی رفراندوم جمهوری اسلامی رأی بالایی را کسب کرد که هنوز مبنای مشروعیت حکومت است. انتخابات در ایران هنوز هم نمادی از مشروعیت سیستم است، بیش از آنگه نماد پاسخگویی مسئولان به مردم یا چرخش قدرت باشد. به همین دلیل چیزی که در انتخابات اهمیت دارد مشارکت رأیدهندگان است، نه برندۀ انتخابات. ولی بسیاری تنها برای استخدام در مشاغل دولتی رأی میدهند. آنها شناسنامۀ خود را مهر میزنند تا اثباتی بر مشارکتشان باشد، اما پس از حرکت موسوم به «زن، زندگی، آزادی» ادعای مشروعیت با چالش روبروست. این در حالی است که پس از جنگ غزه، رفراندوم را برای فلسطین پیشنهاد میدهند. آقای رییسی اعلام کرد:«بحران فلسطین تنها با برگزاری یک همهپرسی برای همۀ ساکنان واقعی فلسطین حل خواهد شد». البته «دولت یهود سرجای خود باقی خواهد ماند و تلاش برای محو کشوری 75 ساله که سازمان ملل متحد تأسیس آن را مشروعیت بخشیده است، به معنای اقدام به نسلکشی است». بااینحال، اینکه آقای رئیسی به همهپرسی مشروعیت میبخشد، حائز اهمیت است. این رفراندوم میتواند برای ایران نیز پیشنهاد شود تا مشروعیت سنجیده شود. «اگر ادعای مشروعیت مردمی، قوی است میتوان ناظران سازمان ملل و ناظران بین المللی را دعوت کرد و با یک سوال ساده،…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.