با پایان «جنگ دوازدهروزه» بین ایران، اسرائیل و ایالات متحده در پایان ماه ژوئن، رهبری اسرائیل دستاوردهای جنگ و «پیروزی» ادعایی خود بر تهران را جشن گرفت. مقامات ارشد امنیتی اسرائیل ادعا کردند که ایران دیگر یک «کشور در آستانه هستهای» نیست، قادر به تولید سلاح هستهای نیست و هرگونه تلاش برای بازسازی برنامه هستهایاش به حمله دیگری از سوی اسرائیل ختم خواهد شد. در نتیجه این فرض، رهبری اسرائیل سیاست مخالفت با هرگونه توافق دیپلماتیک آتی با تهران را در پیش گرفت. با توجه به این سیاست، اسرائیل فشار قابل توجهی بر بریتانیا، فرانسه و آلمان وارد کرد تا سازوکار ماشه را فعال سازند، بر دولت دونالد ترامپ فشار آورد تا هرگونه ابتکار دیپلماتیک با ایران را رد کند، و از همه مهمتر، به تهدید ادامه داد که در جنگ بعدی، برای آسیب رساندن به آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، در صورتی که تهران به دنبال از سرگیری توسعه برنامه هستهای خود باشد، تردید نخواهد کرد. به عبارت دیگر، همان سیاستی که اسرائیل پیش از جنگ دنبال میکرد، پس از آن نیز موضوعیت دارد، چرا که اسرائیل به دنبال حفظ حداکثر فشار بر ایران است. موضع اسرائیل در تضاد با موضع دولت آمریکا و همچنین کشورهای اروپایی است که به دنبال از سرگیری مذاکرات دیپلماتیک هستند، اما شروطی را اعمال میکنند که رهبری ایران در حال حاضر نمیتواند بپذیرد، مانند صرفنظر کردن ایران از حق غنیسازی در خاک خود یا محدود کردن برد موشکهایش. بنابراین، بدون توافق هستهای، خطر تجدید جنگ وجود دارد که حتی میتواند به یک جنگ فرسایشی تبدیل شود و بار اقتصادی بر اقتصاد اسرائیل را تعمیق بخشد و هرگونه بهبود احتمالی در موقعیت استراتژیک اسرائیل را به خطر اندازد. علاوه بر این، وضعیت کنونی شانس حرکت نهایی ایران به سمت سلاح هستهای را افزایش میدهد—صداهای بیشتری در داخل ادعا میکنند که برای تضمین آینده خود،…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.