تأیید میزبانی عربستان سعودی در جام جهانی 2034 در هفته گذشته با واکنشی نسبتاً ملایم در دنیای فوتبال روبرو شد. دلیل اصلی این امر این بود که اعلام این خبر با عدم وجود کشورهای دیگر برای میزبانی این مسابقات بهنوعی پیشبینی میشد. سوابق وحشتناک حقوق بشری و تاریخ سرکوب داخلی این کشور برای فیفا ناشناخته نیست اما این نهاد همه این موارد را نادیده گرفت.این مسابقات بهعنوان رویداد نمایشی در طرح بلندمدت محمد بن سلمان برای کاهش وابستگی اقتصاد عربستان به نفت و تبدیل کشورش به یک مرکز اقتصادی جهانی در حوزه تفریحی، بسیار مهم است.
میزان تماشاگران فوتبال عربستان در بازارهای تلویزیونی غربی به شدت پایین است. به نظر میرسد منابع مالی که رونالدو و دیگران را به سمت شرق کشاند، خشک شدهاند. تیمهای لیگ حرفهای عربستان همچنان ترکیبی عجیب از استعدادهای باتجربه لیگ قهرمانان اروپا و بازیکنان محلی ضعیف دارند. به طورکلی، این لیگ تأثیر چندانی بر آگاهی جهانی فوتبال نداشته است، جز اینکه بهعنوان یک حفره مالی شناخته میشود. نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد طرفداران داخل عربستان نیز بهطور مشابه احساس سردی میکنند. میانگین حضور تماشاگران در این فصل تنها 7,880 نفر است که لیگ عربستان را تقریباً به اندازه لیگ برتر پرو محبوب میکند.
پول میتواند بهعنوان یک راهحل برای برخی از این مشکلات عمل کند اما بهنظر میرسد پول حلال همه مسائل نیست. گزارشهای اخیر نشان میدهد که دولت عربستان اکنون کار بر روی پروژه عظیم نئوم را در میان تأخیرهای ساخت و افزایش هزینهها اولویتبندی نکرده است و جهتگیری عمومی مالی عربستان به سمت کاهش هزینهها بهجای گسترش است. در حالی که ریاض برنامههای خود را برای ساخت مکعبهای عجیب و شهرهای خطی وسیع که قرار بود در مرکز نیوم باشند، کنار میگذارد، اکنون سؤال واقعی این است که آیا رویای عربستان برای تبدیل لیگ فوتبال خود به یک رقابت برای رقابت با بهترینهای اروپا واقعاً پایدار است یا خیر. محیط کلان اقتصادی که در سال 2022 به به فوتبال اروپا حمله کرده بود، دیگر مفید نیست. قیمت نفت به شدت کاهش یافته و بهطور قابل توجهی زیر سطحی است که صندوق بینالمللی پول میگوید عربستان به آن نیاز دارد تا بودجه ملی خود را متعادل کند. عرضه نفت از کشورهایی مانند ایالات متحده، برزیل و کانادا در حال افزایش است که احتمال نرمی پایدار در قیمت نفت خام را افزایش میدهد و بهنظر میرسد که تقاضای مصرفکننده از چین، بازار کلیدی برای اقتصادهای هیدروکربنی مانند عربستان، در سالهای آینده ثابت خواهد ماند.
وضعیت مالی عمومی عربستان هنوز نسبتاً سالم است؛ بهعنوان مثال، بدهی عمومی بهطور قابل توجهی زیر سطحهایی است که معمولاً در کشورهای توسعهیافته مشاهده میشود اما بهنظر میرسد که دوران هزینهکرد بدون پیامد بهطور قطعی به پایان رسیده است. با وجود اقدام اخیر عربستان برای تسهیل قوانین سرمایهگذاری خارجی، این بدان معناست که منطق ساختاری آسانی که جریان پولهای نهادی را از غرب با نرخ بهره پایین به اقتصادهای «نوظهور» با رشد سریع و بازده بالا مانند عربستان تسهیل میکرد، دیگر وجود ندارد. همه اینها نشان میدهد که ابرهای اقتصادی واقعی در افق در حال شکلگیری هستند، در حالی که دولت عربستان تلاش میکند هزینههای لازم برای تحقق آرزوهای ورزشی خود را حفظ کند.
حواسپرتیهای ژئوپولیتیکی برای عربستان در همان لحظهای که زمینه اقتصادی جهانی شروع به تلخ شدن کرده، افزایش یافته است. ریاض ماهرز، نیمار، روبن نوس و دیگران در عربستان سعودی در زمانی فرود آمدند که بهنظر میرسید منطقه در حال تثبیت است. نیمار چند هفته قبل از اینکه نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، به سازمان ملل بگوید که اسرائیل در آستانه یک توافق صلح تاریخی با عربستان است، به ریاض رسید. اکنون عربستان با منطقهای در حال آتشسوزی روبرو است و سقوط بشار اسد یک رقابت واقعی برای نفوذ در سوریه ایجاد کرده است، کشوری که مدتها بهعنوان یک دولت نردیک به روسیه و ایران شناخته میشد و عربستان تمایل دارد در آن نقش تعیینکنندهای ایفا کند. این موضوع فشار بیشتری بر منابع عمومی که در حال حاضر تحت فشار هستند، وارد خواهد کرد.
درآمدهای نفتی هنوز منبع اصلی درآمد عربستان هستند. فرار از تله منابع هنوز بهطور خاص به پولی که فروش انرژی به ارمغان میآورد، بستگی دارد. از نظر ساختاری، تنوع بخشی بهدور از انرژی منطقی است به شرطی که جریانهای درآمدی که ذخایر انرژی تضمین میکنند، در محل باقی بمانند. اما جهانی که بهطور نسبتاً آرام و قابل پیشبینی موجب «چرخش فوتبال» عربستان شد، جهانی با قیمتهای بالای نفت، تقاضای بیپایان مصرفکنندگان چینی، سرمایهگذاریهای پرسرعت غربی و ثبات ژئوپولیتیکی در سراسر خاورمیانه، دیگر وجود ندارد. بهطور عادلانه، دولت عربستان هنوز فضای مالی خوبی برای ادامه هزینهکرد بهمنظور تأمین مالی پروژههای توسعه ملی خود دارد اما افزایش اتکا به بدهی، انتشار اوراق قرضه به سرمایهگذاران جهانی، نشان میدهد که این کشور در حال احساس فشار مالی ناشی از همزمانی اولویتهای متعدد است.
تاریخ فوتبال اخیر پر از داستانهای احتیاطآمیز درباره رشد غیرقابل تحمل لیگها است. داستانهایی که آنها روایت میکنند، برای عربستان نگرانکننده خواهد بود. لیگ ژاپن در اواسط دهه 1990 بهطور تهاجمی گسترش یافت و ستارههای خارجی مانند گری لینهکر، پائولو فوتره و باسیله بولی را جذب کرد اما چندین باشگاه بهسرعت در میان ترکیدن حباب املاک و مستغلات ژاپن با مشکلات مالی مواجه شدند و لیگ در اواخر دهه 1990 بر اساس یک پایه متعادلتر بازسازی شد. رئیسجمهور چین، شی جینپینگ، در سال 2015 یک «طرح اصلاح فوتبال» را تأیید کرد که هدف دولت در آن، کسب مجوز، میزبانی و در نهایت پیروزی در یک جام جهانی بود. این طرح جاهطلبانه بهطور مؤثر چراغ سبز را برای توسعه سریع لیگ سوپر چین روشن کرد و مدت زیادی طول نکشید که هزینههای نجومی انتقال و حقوقهای چشمگیر برخی از بزرگترین نامهای فوتبال جهان، هالک، کارلوس تهوز، اسکار، را به شرق کشانداما حباب تقریباً بهسرعتی که باد شده بود، ترکید. یک روحیه جدید صرفهجویی در سراسر چین شکل گرفت زیرا شی بهدنبال محدود کردن هزینههای غیرمعقول و افراطی در میان مقامات ارشد حزب کمونیست بود و در نهایت این موضوع بهطور مؤثر دوران انتقالهای بزرگپول به لیگ فوتبال چین را به پایان رساند.
در همین حال، فروپاشی آهسته بخش املاک و مستغلات چین، چندین باشگاه برجسته لیگ را که بسیاری از مالکان آنها، مانند گروه مشکلدار اورگراند، در معرض بازار املاک داخلی بودند، به پایین کشید. مرگ پروژه لیگ سوپر چین بهطور معناداری به اصلاح بازار ناشی از توسعه داخلی افراطی مرتبط بود. ضربه نهایی با پاندمی وارد شد که منجر به کاهش کلی در درآمدهای پخش و اسپانسرشیپ شد. لیگ سوپر چین امروز پروژهای بسیار متواضعتر از سالهای طلایی حقوقهای هفتگی 200,000 پوندی برای گراتزیانو پله و مروان فلینی است و چین اکنون بهطور مؤثر از آرزوهای خود برای برتری جهانی فوتبال دست کشیده است.
در هر دو کشور ژاپن و چین، شرایط اقتصادی بهطور مؤثری رویای برتری ملی فوتبال را کشت اما شاید این تنها جایی باشد که این تشابه به ما کمک میکند. عربستان سعودی مدرن نه ژاپن در دهه 1990 و نه چین پیش از کووید است. در این کشورها، شکستهای پروژههای مختلف توسعه ورزشی میتوانستند بدون هزینههای سیاسی یا فرهنگی بزرگ جذب شوند؛ هر دو اقتصاد ژاپن و چین در زمان فروپاشی لیگهای خود بسیار بزرگتر و بهطور معناداری متنوعتر از اقتصاد عربستان امروز بودند. لیگ حرفهای عربستان ممکن است بهقدری بزرگ و مهم باشد که طرحهای بن سلمان برای کشورش شکست بخورد اما این مهمانی با حضور کم تماشاگران تا چه زمانی میتواند ادامه یابد؟