از 8 اکتبر سال گذشته، در کنار عملیات «شمشیرهای آهنین» علیه حماس در نوار غزه، اسرائیل «فعالانه» درگیری علیه حزب الله، متحد اصلی ایران، را هم شروع کرده است. اگرچه این درگیری هنوز شدید نشده است اما عمق و شدت جغرافیایی آن در حال افزایش است. چشمانداز رویارویی تمام عیار با حزب الله محتمل به نظر میرسد. این جنگ میتواند مقدمه یک جنگ بزرگ منطقهای باشد که ایالات متحده و متحدانش در ناتو را هم درگیر کند. در واشنگتن دی سی و پاریس در مورد گزینههای دیپلماتیک برای پایان این تنش بحث میشود. همچنین در این زمینه، بازیگران جدیدی مانند آذربایجان نیز ظاهر شدهاند. در ماه ژوئیه، جیحون بایراموف، وزیر امور خارجه آذربایجان، پیام عبدالله بو حبیب، وزیر لبنانی را به همتای اسرائیلی خود ارسال کرد و اطمینان داد که بیروت میخواهد از وارد شدن به جنگ اجتناب کند. اسرائیل پاسخ داد که « ساکنان مناطق شمالی ما باید به خانههایشان بازگرداند، اگر این کار از طریق راه حل دیپلماتیک میسر نشد، از طریق جنگ میسر خواهد شد.» این سوال مطرح میشود که آیا این تبادل پیام صرفاً تلاشی از سوی لبنان برای به عهده نگرفتن مسئولیت یک جنگ احتمالی با مقصر دانستن اسرائیل است یا مقاصد و اهداف واقعی پشت آن نهفته است؟ اگر دوم، چرا بیروت به باکو روی آورد و آذربایجان چه نیازی به این میانجیگری دارد؟ در جستجوی میانجی بهینه در نگاه اول، اگر نیت بیروت جدی است و از تبدیل شدن لبنان به کشوری شبیه نوار غزه میترسد، استفاده از کانالهای دیپلماتیک موجود منطقی است. به عنوان مثال، آنها میتوانند به ایالات متحده یا فرانسه مراجعه کنند. از سوی دیگر، آنها میتوانند از طریق عربستان سعودی که با وجود تأخیر در عادیسازی روابط با اسرائیل به دلیل جنگ غزه، شراکت امنیتی نزدیک خود با تل آویو را حفظ کرده است، بر اسرائیل تأثیر بگذارند. ارتباط…
دریافت اشتراک
جهت مشاهده این مطلب لطفا اشتراک تهیه کنید یا با حساب کاربری سازمانی وارد شوید.
در رصدخونه می توانید به ازاء به اشتراک گذاری رصدهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…به رصد سایر افراد دسترسی داشته باشید.